مجموعه ای از کلمات و اصطلاحات خودمانی و عامیانه ایرانی قسمت 316

برگزیده

زهر ریختن-در حق کسی بدی کردن-انتقام گرفتن-اصل بد خود را نشان دادن

زهرمار کردن غذا-مانع از خوردن با لذت شدن
آسمان را به زمین آوردن (دوختن)(کار شگفت‌انگیز کردن)

بازده-محصولی که انسان یا ماشین در مدتی معین تولید می کند

رژیم گرفتن-رژیم داشتن

خِرخِر-آواز کشیدن چیزی سنگین بر زمین-صدای ناهنجار و گوش خراش

پس نشستن-عقب نشینی کردن

جلو پوزه ی کسی را تیغه گرفتن-جلو فضولی های کسی را گرفتن

زیر دین رفتن-قرض دار شدن-مدیون شدن

از زیر بته عمل آمدن-خانواده و اصل و نسبی نداشتن

ز ِق زدن-نق نق کردن بچه که مقدمه ی فریادهای و گریه های بعدی است

جشنواره-جشن فزهنگی-فستیوال

اشک تلخ-شراب-اشک عاشق

دروغ شاخ دار-دروغ بزرگ

الیسون و ولیسون(وردی است که برای کسانی که منتظرشان هستند می‌خوانند)

خوابگوشی-سیلی-کشیده

دنگ دنگ-صدای برخورد دو چیز سخت به هم

خاک اره-ریزه های چوب که پس از اره کردن آن بر زمین می ریزد

الکی-بی‌هوده-بی‌خود-دروغکی

ریق افتادن-ریغ افتادن

ریختن روی دایره-روی داریه ریختن
پای خود را کنار کشیدن-دخالت نکردن

جِر گرفتن کسی را-اوقات کسی تلخ شدن

خورش خوری-ظرفی که در آن خورش می ریزند

آتشی-تندخو-زودخشم

ز ِق ز ِق-گریه ی بریده بریده ی بچه

در دهان را چفت کردن-خاموش شدن-رازداری کردن

چشم وزغ-نگا. چشم ورقلمبیده

آی زرشک-آی زکی

 

آش آلو کردن-خجالت‌زده کردن-کنفت کردن-سکه‌ی یک پول کردن

از بن دندان-از ته دل-با میل و رغبت

زر زر کردن-غر زدن-گریه کردن شدید

پر گو- پر چانه

چشم و همچشمی-رقابت

چاره-درمان

بازار گرمی کردن-تعریف کردن از کالا برای فروختن آن

آگوز(لقب ریشخندآمیز برای مرد ریزنقش و متکبر)

 

بخاری از کسی بلند نشدن-به حال دیگری سودی نداشتن-توانایی و برش نداشتن

چیز-آلت تناسلی

بند نشدن سنگ روی سنگ-نا آرام بودن اوضاع-وجود نداشتن نظم و امنیت

جیر و ویر-داد و بی داد-سر و صدا-نوعی خوراک که از اسفناج پخته و تخم مرغ می پزند

چله نشستن-بیرون نیامدن از خانه-خانه نشین شدن
جوجه فکلی-تازه کار و نا آزموده

اتصالی کردن-در یک مدار یا سیم‌های برق جریان ناخواسته روی دادن

تب و تاب-سوز و گداز

پیش پا افتاده-کم ارزش-حقیر-معلوم-آشکار

روی باد هوا بودن-سست و بی پایه بودن

از رو بردن-خجالت دادن-مقاومت حریف را در هم شکستن

حق و حساب دادن-رشوه دادن-آجیل دادن

خُل و چل-مثل دیوانه ها-ساده لوح

نیروی انجام کاری را داشتن

پختن کسی-کسی را برای کاری آماده کردن

تک پا-زمان کوتاه-در فرصتی بسیار اندک

تند تیز-شتابان-خشمناک-ستیزه جو

زرد آلو عنک-نوعی زردآلوی نامرغوب و ترش

پیش کردن گربه-راندن گربه

آفتابه برداشتن-دست به آب رساندن-پابرهنه وسط حرف کسی دویدن

خود را به شغال مردگی زدن-خود را مظلوم وانمود کردن

راه پله-آن بخش از ساختمان که در آن پله ها طبقات را به یکدیگر می پیوندد

آبدار-سخت-شدید-سنگین

تک و دو-دوندگی-درماندگی

خط خطی-درهم-خراب-متشنج-با خطوط زیاد روی آن ناخوانا شده

اول دشت((نزد کسبه) نخستین فروش بامداد)

پر و پاچه ی کسی را گرفتن-بر کسی خشم گرفتن-به کسی دشنام دادن

از پیش بردن-با موفقیت انجام دادن

چراغ توری-چراغی نفتی که نور آن با توری مخصوصی پخش می شود

پر بدک-خیلی بد

راه دادن-باز کردن راه عبور-کنار رفتن از سر راه-اجازه ی ورود دادن-رضایت دادن به عمل جنسی

دیگجوش-خوراکی مانند آش که در شب های جمعه و عید می پختند

حمامی-گرمابه دار

انگشت کردن(انگشت رساندن)

چارگوش-مربع-دارای چهار زاویه-چهار خانه

چوبی رقصیدن-رقصیدن با دوستمال در دو دست

جشن گرفتن-سور بر پا کردن

حرف پهلودار-سخن کنایه آمیز

در خود را گذاشتن-سکوت کردن-خفه شدن

 

پشت دستی زدن-برای تنبیه به پشت دست بچه زدن

بابا ماما-همه کاره ی محل-بزرگ لوطیان
دو تا شدن-خم شدن-دو لا شدن

تپل مپل-چاق و چله

تخت-آسوده-رضایت بخش-صاف و هموار

افقی برگشتن-شهید شدن و روی دست‌ها تشییع شدن

چرچر کسی را به راه انداختن-اسباب عیش و نوش کسی را فراهم کردن

بی ریخت کردن-کتک زدن

چشم، کرایه خواستن-کار کودکی که هر چه ببیند بخواهد
دختر بچه-دختر کم سن و سال
دوما-در ثانی-دیگر آن که-دوم آن که

چَکی-وزن نکرده-یک جا

 

خر کردن کسی-کسی را با چاپلوسی فریفتن

پشمالو-دارای موهای بسیار

از جنس چیزی بودن

رنگ و رو-آب و رنگ-جلا و درخشندگی

زیر دین رفتن-قرض دار شدن-مدیون شدن

 

بازار شام-جای شلوغ و در هم و بر هم

پیچ و خم خوردن-پیچ و تاب خوردن

زهره ترک کردن-سخت ترساندن-از وحشت به حال مرگ انداختن

آواز شدن-شهره شدن
بِبُری-بمیری ! چقدر حرف می زنی !

ابرو زدن-رضا دادن-اشاره کردن

تخت و تبار-خوب و رو به راه

پیش بها-بیعانه

جوخه ی اعدام-جوخه ای که محکوم به اعدام را تیرباران می کند
به هم زدن دم و دستگاه-سر و سامان دادن-درست کردن-تشکیل دادن

آل آروادی(زن سخت بی‌حیا و بد‌رفتار)

از کوره در رفتن(به خشم آمدن، آتشی شدن، از جا در رفتن)

خرده خرده-کم کم-رفته رفته

از دهان گنده‌تر حرف زدن(گفتن مطالبی که در حد گوینده نیست)

آب از سر گذشتن-کار از چاره و تدبیر گذشتن

از سر وا کردن-کاری را سرسری انجام دادن

پدر کسی پیش چشمش آمدن-رنج و آزار بسیار دیدن

دندان طمع از چیزی کشیدن-از چیزی چشم پوشیدن-دست کشیدن-رها کردن

چاه ویل-جایی که اگر کسی یا چیزی برود دیگر بر نگردد

زمخت-درشت-ناهنجار

دَم دادن-دل دادن-جرات دادن-گستاخ کردن

حلوا جوزی-آدم ساده دل و سر به راه-پر حوصله و مطیع

خر کریم را نعل کردن-رشوه دادن-راضی کردن
تو به تو-گوناگون-لا به لا
فرسوده و خراب شدن

به دم و دود رسیدن-سر و سامان یافتن

چار زانو نشستن-نوعی نشستن به طوری که زانوها در راست و چپ و پای راست زیر زانوی چپ و پای چپ زیر زانوی راست قرار گیرد-نهایت ادب و نزاکت

بند-ریسمان-طناب-رشته

از زور پسی به گربه آقا عمو گفتن-با دشمنی که دفع آن نمی‌توان-مدارا کردن

خدیجه خبرکش-خبر چین و دو به هم زن

از خر شیطان پایین آمدن-از لجاجت دست برداشتن-از تصمیم نادرستی منصرف شدن

زال و زندگی-وسایل زندگی-اسباب معیشت

پس گوچه-کوچه ی کوچکی که به کوچه ی کوچک دیگری پیوسته باشد

اجباری بردن(کسی را به خدمت سربازی بردن)

بده اون دستت-آی زکی !
دست به سینه ایستادن-در نهایت ادب و آماده ی فرمان ایستادن
پرت شدن-دور افتادن از مطلب

رگ خواب-نقطه ی ضعف-راه تسلط بر کسی

چس فیل-ذرت بو داده-نقل پیرزن

آتشِ تر(شراب، لب معشوق)

چوب رخت-چوبی افقی که جامه را بر آن می آویزند

جَرّ-کشمکش دعوا

پیاده روی-راه پیودن با پای پیاده

بی در رو-بن بست

اهل کاری بودن(وارد بودن در کاری)

احوال گرفتن-جویای حال شدن

زیر نافی-هدیه ای که برای بریدن ناف نوزاد به قابله می دهند

دست به آب-داشتن ادرار-دستشویی-توالت

دو شاخه-چوب دو شاخه ی درخت که کودکان از آن تیرکمان می سازند-رابط میان وسیله ی برقی و پریز برق

چشم به هم زدن-زمان بسیار کوتاه-یک آن

چشم کار کردن-دیدن

توی هم رفتن سگرمه-گره بر ابرو زدن بر اثر خشم

 

دم حجله کشتن گربه-زهر چشم گرفتن برای نخستین بار

اوت بودن-بی‌خبر بودن-از مرحله پرت بودن

ژاندارم-مامور انتظامی عضو ژاندارمری
خرده فرمایش داشتن-دستورهای بی جا دادن
چوب کاری کردن-از کسی پذیرایی زیاد کردن-به کسی محبت بسیار کردن-کتک زدن بیش از حد
حقه سوار کردن-فرو کردن چوب وافور در دهانه ی حقه-فریب دادن
از بیخ عرب بودن(یکسره منکر شدن، به‌کلی زیر چیزی زدن)

دمامه-زن خشن-زن بی حیا و پاچه ورمالیده-آپارتی

خپله-چاق و کوتاه قد

آجیل دادن(رشوه دادن، حق و حساب دادن)
تعارف کردن-کسی را به گرفتن چیزی خواندن

چرم پاره-خرده های چرم در دکان کفاشی

زین کردن گربه ی کسی-کسی را به زحمت انداختن-کسی را گرفتار دردسر و ناراحتی کردن

پر آب و تاب-به تفصیل-با اوصاف بسیار

آبِ جو(ب)(مال دنیا، هرچیز فراوان و بی‌ارزش)

آب به آسیاب کسی ریختن(با زحمت خود سود دیگری را فراهم کردن)

آشوب شدن دل(دچار تهوع شدن)
جام زدن-شراب نوشیدن-باده خوردن
چسبیدن خِر کسی-گریبان کسی را گرفتن و به اصرار چیزی خواستن

خیط کشیدن-خط کشیدن

چاره-درمان

توی دل کسی را خالی کردن-کسی را ترساندن-ناامید کردن

دستِ راست-سمت راست

پینه بسته-دارای پینه-کبره بسته

خیابان گز کردن-ول گشتن

چشم واسوخته-چشم برتافته

تاکسی سرویس-نوعی تاکسی که در مسیر ویژه ای رفت و آمد می کند

این کلاه آن کلاه کردن-قرضی را با قرض دیگری پرداختن-از ریش برداشتن روی سبیل گذاشتن-کلاه تقی را سر نقی گذاشتن

در دهان را چفت کردن-خاموش شدن-رازداری کردن

اسباب‌بازی(وسیله‌ی بازی (به‌ویژه برای کودکان))

رُک زده-زل زده-خیره شده

حکایت-بسیار مهم-چیز عجیب

چوب به سوراخ زنبور کردن-شوراندن و تحریک کردن عده ای

دست آمدن-به دست آمدن-پیدا شدن-حاصل شدن

ته بندی-خوراک کمی که پیش از غذای اصلی می خورند

 

از کار در آمدن(آزموده شدن، نتیجه دادن)

بی حال-فاقد نیروی لازم-بی حوصله-خسته

بی جا-نامناسب-بی مورد

ادب‌خانه-مستراح-طهارت‌خانه

خاک برگ-برگ خشک خرد شده

زبان تلخی-درشت گویی-گفتار خشن

ازقحطی‌درآمده(گرسنه‌چشم، آدم ندید‌بدید)

 

چیله جمع کردن-گردآوردن چیله

پالان کسی را لوخ کردن-به قصد فریب از کسی تعریف کردن

به درد خوردن-مفید بودن-به کاری آمدن

پر نفس-پر چانه-پر حرف-کسی که در دویدن نفسش دیر تنگ شود

پر رویی-بی شرمی-وقاحت-دریدگی

چیدن و واچیدن-آراستن-در جای خود گذاشتن

خدا گرفته-بدبخت شده-به عذاب خدا گرفتار شده

پدر کسی پیش چشمش آمدن-رنج و آزار بسیار دیدن

 

پف کردن-ورم کردن-باد کردن-مغرور شدن

جوراجور-دارای انواع گوناگون

انداختن توی هچل-دچار دردسر و ناراحتی کردن

حیا را خوردن و آبرو را قی کردن-بسیار بی حیا و گستاخ بودن

خردمرد کردن-ریزه ریزه کردن

آب از آب تکان نخوردن-رخ ندادن جنجال و هیاهو-آرام ماندن اوضاع

دنبال کسی گذاشتن-در پی کسی دویدن-کسی را تعقیب کردن

خانه تکانی-پاکیزه کردن خانه و وسایل خانه به صورنی اساسی در آغاز هر سال

تار و مار-متفرق-پراکنده

پول ساز-کسی که کارهایش موجب در آمدن پول بسیار شود

اتصالی کردن(در یک مدار یا سیم‌های برق جریان ناخواسته روی دادن)

دادستان-ستاننده ی داد-مدعی العموم

رفتگر-سپور-آشغالی

پاشنه بخواب-کفش راحتی

تعارفی-کسی که بیش از اندازه اهل تعارف است-قابل پیشکش

بوگندو-آدم کثیف و بد بو

خرحمال-کسی که فقط کارهای دشوار می کند

تل و بل-جا به جا کردن-بالا و پایین کردن

دماغ کسی چاق بودن-سالم و تندرست بودن-سر حال بودن

با دست و پا-آدم زرنگ

جنجال-هیاهو-داد و فریاد-غوغا
آغبانو(لقبی برای زنان محتشم و بزرگ)

زپرتی-چیز یا شخص ناتوان-زوار در رفته-بی زور

جسته جسته-یواش یواش-کم کم-به تدریج

به کسی رو دست زدن-به کسی حقه زدن-کسی را فریب دادن

دعوا مرافعه-جنگ و جدال بر سر چیزی

پای خود را کنار کشیدن-دخالت نکردن

حمله کردن-یورش بردن

جفتک زدن-نگا. جفتک انداختن

 

چشم و گوش بسته-بی تجربه و بی اطلاع

دو دستگی-اختلاف عقیده-عدم اتفاق

 
چرمی-از جنس چرم

دَقی-صدای کوبیدن چیزی به چیزی

راه خود را کشیدن و رفتن-بی هیچ مقاومت و اعتراضی جایی را ترک کردن

پازلفی-سر خط-بخشی از موی سر که از شقیقه ها به پایین صورت می روید

دمر خوابیدن-روی سینه و شکم خوابیدن

پشت پا-فنی از کشتی برای انداختن حریف

بد قواره-بد ریخت-بد ترکیب

تخم چیزی را برانداختن-ریشه کن ساختن

دهن تر کردن-اندکی نوشیدن-لو دادن

 

پاگون-سردوشی

خوش تراش-خوش اندام-خوش قد و بالا

خرت و پرت-اثاثه ی کم بها-خرده ریزه

پیه دل باز کردن-تحمل کردن

زیر تبری-کنده ای که هیزم شکن روی آن با تبر هیزم می شکند

دهان کسی آستر داشتن-قدرت خوردن خوردنی های بسیار داغ و تند را داشتن

زدن به تخته-برای جلوگیری از چشم زخم و برای تعریف و تشویق گفته می شود

رو دستی-نوعی دستکش-ضربه ی روی دست-حقه-کلک

تند رفتن-دور برداشتن-زیاده روی کردن-از حد خود تجاوز کردن

ژوری-هیئت داوران

خام شدن-فریب خوردن-اغفال شدن

بغل گرفتن-در آغوش گرفتن

در هم رفتن سگرمه-گره بر ابرو افتادن-اوقات تلخ شدن

افتادن توی هچل-گرفتار دردسر و ناراحتی شدن

دَم باریک-نوعی انبردست که نوک آن باریک و دراز است

دل گُنده-سهل انگار

راپرتچی-گزارش دهنده

خلاص کردن-تمام کردن-کشتن

حِجله-گنبد مانندی که همراه با آیینه های ریز و گوی های صیقلی بر گور افراد جوانمرگ شده می گذارند

 

چراغ خواب-چراغ کم نوری در اتاق خواب

زیر زیرکی-پنهانی-با مکر و حیله

در رفتن تلنگ-باد صدادار در کردن-کنایه از ضعیف و ناتوان شدن
حُجره-دفتر کار در بازار و تیمچه
آروغ بی‌جا زدن(نابه‌جا سخن‌گفتن، نسنجیده کاری کردن)

به خورد چیزی دادن-نفوذ دادن-وارد کردن

الکی-بی‌هوده-بی‌خود-دروغکی

دری وری گفتن-سخنان نامربوط گفتن-چرند و پرند گفتن-آسمان و ریسمان به هم بافتن

رو به راه کردن-آماده و مهیا کردن

توپ در کردن-توپ انداختن

چرب و چیلی-پر چربی-پر روغن

زیر جلکی-پنهانی

آب مروارید-تار شدن عدسی چشم

بد قواره-بد ریخت-بد ترکیب

ریش کسی را در دست داشتن-از کسی نقطه ی ضعف در دست داشتن-از کسی گروی در دست داشتن

از چیزی زدن(از مقدار چیزی کسر کردن)

خوش خیال-آن که به دل بد راه نمی دهد-بی خیال

از بر بودن-مطلبی را در حافظه داشتن

جوش زدن دل-نگران و مضطرب بودن-در دلهره به سر بردن

از کمر افتادن(از خستگی زیاد از کار افتادن، ناتوان شدن در امر جنسی)

حق به جانب-دارای ظاهر مظلومانه و دروغین

اسکلت‌بندی(طرح‌ریزی، زیرسازی)

پول ساز-کسی که کارهایش موجب در آمدن پول بسیار شود

خاصه-خان لقب آرایشگر شاهان قاجار

پیش خودمان بماند-به کسی مگو-نشنیده بگیر

جُستن-چیز گمشده را یافتن

از نان خوردن افتادن(نان کسی آجر شدن)

جلز-نگا. جز

پشه کسی را لگد زدن-با دردی اندک بنای گله و زاری گذاشتن

دانش سرای عالی-آموزشگاه تربیت استاد

از پا در آوردن-سخت فرسوده و از کار افتاده کردن

اُس و فُس-اصل-مایه-چهارستون بدن

بالا دست-صدر مجلس-حریف چیره

زرتی-بی مقدمه-ناگهان -بدون مطالعه و تعمق

زبان بندان کردن-دهان همه را با ایجاد وحشت بستن و سپس چاپیدن

خاله قدومه-نگا. خاله سوسکه

پر مدعا- پر ادعا

از خر افتادن-نابود شدن-مردن

چرخ خوردن-به دور خود چرخیدن

بی گدار به آب زدن-نسنجیده به کاری اقدام کردن-بی احتیاطی کردن

از دروازه نگذشتن، از سوراخ سوزن گذشتن-حالاتی بی‌ثبات و بسیار متضاد داشتن

ادا اطوار(پیچ و تاب و حرکات غیرطبیعی بدن برای جلب توجه)

از قماش چیزی (کسی) بودن(از جنس چیزی بودن، از تیپ کسی بودن)

دست نگاه داشتن-توقف کردن در انجام کار-معطل شدن و منتظر ماندن

بی نماز شدن-گرفتار عادت ماهانه شدن

آب از دریا بخشیدن-از کیسه‌ی خلیفه بخشیدن

ژاندارمری-نهادی که عهده دار حفظ نظم و قانون در بیرون از منطقه های شهری است

بند و بار-قید های اجتماعی-آداب زندگی

دست نخورده-استفاده نشده-چنان که نهاده باشند

از قماش چیزی (کسی) بودن(از جنس چیزی بودن، از تیپ کسی بودن)

از پاشنه در کردن(پیاده راه درازی را طی کردن)

چای صافی-نگا. چای صاف کن

بوسیدن و به تاقچه گذاشتن-ترک گفتن-کنار گذاشتن
چیل-آدم بد بیار
دنگ و فنگ-طول و تفصیل-مقدمه چینی فراوان-تشریفات زیاد
بیرون زدن-ناگهان از جایی بیرون رفتن

ته ریش-ریش اندک

 

چشمک-ایما و اشاره به چشم

جیز-اسم صوت در زبان کودکان به معنی سوختن

حرص و جوش-عصبانیت

داریه-حلقه ای چوبی که روی آن پوست کشیده و رامشگران به همراه دیگر سازها می نوازند

حرص گرفتن-ناراحت شدن-لج کردن

آب کردن-جنس نامرغوب را فروختن

پاری ها-برخی-دسته ای از مردم

انگشت خوردن-افسوس خوردن-پشیمان بودن

رفتن توی نخ چیزی یا کسی-چیزی یا کسی را زیر نظر داشتن و پاییدن

 

چپ دست کسی-که کارهایش را با دست چپ می کند

حساب-هزینه-مخارج-میزان طلب

ایراد بنی‌اسرائیلی-بهانه‎های بی‌خود و بی‌جهت

آلا گارسون(اصلاح موی سر زن به سبک موی پسران)

از جایی آب خوردن-ناشی از چیزی بودن

آینه‌ی کسی بودن(یکسره از کسی تقلید کردن)

خشکه پز-نانوایی که نان هایی از قبیل نان روغنی-قندی-شیرمال-پنجه ای و مانند آن ها می پزد

حدس زدن-پنداشتن-گمان کردن

پاشویه کردن-شستن پای بیمار با آب گرم نمکدار برای پایین آورد تب

زیر جامه-زیر شلواری

زیر تبری-کنده ای که هیزم شکن روی آن با تبر هیزم می شکند

پاگیر کسی شدن-ناخواسته رنجی به کسی رسیدن

زبان گزه رفتن-زبان گزیدن-لب به دندان گرفتن

 

دو سر قاف-دشنامی زشت که گاه برای شوخی نیز گفته می شود

راست و ریس-موانع و معایب

انگشتر پا-چیز بی‌ارزش

بردن سر کسی-با سر و صدا کسی را گیج و خسته کردن

دفتر کل-دفتری که در آن انواع کلیه معاملات و خلاصه ی هر کدام را در آن وارد می کنند

جود-یهودی-حهود

از زیر کار در رفتن-تن زدن و نپذیرفتن کاری-کار را جدی نگرفتن

به آب چسیدن-از بین رفتن-نابود شدن-نتیجه نگرفتن

از ران خود کباب خوردن(با سختی چیزی به‌ دست آوردن)

اول دشت((نزد کسبه) نخستین فروش بامداد)

چیلک دان-چینه دان

بی بی-مادر بزرگ-زن سالخورده و محترم
چرند و پرند-پرت و پلا-حرف های مزخرف

خجالت کشیدن-شرمنده شدن

تر و تازه-شاداب-شسته و رفته

پشت پا پزان-آیین و رسم پختن آش پشت پا. آش پشت پا

چراغ اول-نخستین پولی که معرکه گیران از مردم می گیرند

رو پنهان کردن-خود را مخفی کردن

خوشمزه-آدم اهل شوخی-بذله گو
به آخر خط رسیدن-به پایان کار
خش خش-صدای برخورد چیزهای خشک به یکدیگر-صدای راه رفتن روی برگ های خشک شده

جور آمدن-اجزای لازم کاری با یکدیگر سازگار آمدن

زرد کردن-بسیار ترسیدن-از ترس وادادن-کاری را خراب کردن

دراز به دراز-تعبیری برای کسی که مدتی دراز خوابیده است

خط انداختن-خراش به جا گذاشتن

باد به غبغب انداختن-تکبر کردن-خودخواهی نشان دادن

چار دست و پا رفتن-راه افتادن کودکان که تازه به راه افتاده اند

از آب گل آلود ماهی گرفتن(از اوضاع درهم و آشفته بهره گرفتن)

از سر کسی افتادن(عادتی را ترک کردن)

بد معامله-آن که در معامله ناراستی کند

دلسوز-غمخوار
اسب چپ با همدیگر بستن-با هم کینه و دشمنی داشتن
زبان گیره-وسیله ای که پزشک با آن زبان بیمار را هنگام معاینه گرفته و نگاه می دارد
آب دادن بند(خود را لو دادن، فرصت را از دست دادن)
دست به سینه-آماده ی فرمان-در نهایت ادب و احترام
جان کلام-اصل مطلب

آستین از چشم برداشتن(آشکارا گریستن)

چُس بی طهارت-آدم حقیری که پایش را از گلیمش بیرون می گذارد

دست به کار نرفتن-حال کار کردن نداشتن-برای کار بی حوصله بودن

ریز حساب-جزییات صورت حساب-اقلام جزء سیاهه

جفت-به هم چسبیده-جا افتاده-مرتب-نر و ماده-دو گاو که برای شخم زدن به کار می برند

 
از جنس چیزی بودن
 

خم گرفتن-فنی از کشتی

چنگول زدن-پنجه زدن

ذلیل شدن-خوار و زبون شدن-بیچاره شدن

زرت و زورت-زرت و پرت

آلا گارسون(اصلاح موی سر زن به سبک موی پسران)

حرف روی حرف کسی آوزدن-برخلاف حرف کسی چیزی گفتن-با حرف کسی مخالفت کردن

حرف شنوی-سر به راهی-تبعیت-نصیحت پذیری

زیر پای کسی را خالی کردن-زیر پای کسی را جارو کردن

خدا نکرده-امیدوار این طور نباشد

حساب-هزینه-مخارج-میزان طلب

چیز دار-ثروتمند

دراز کش-افتاده-خوابیده

رضا شدن-راضی شدن

دیر به دیر-هر از گاهی-هر از چندی-دیر دیر

زبان به دهان نگرفتن-پیوسته گریه کردن-آرام نگرفتن

چه چه زدن-خواندن بلبل-سخت خوش آواز خواندن

روی پای خود ایستادن-به خود متکی بودن-به دیگران نیاز نداشتن

چشم زخم زدن-چشم زدن-آسیب رساندن

پا را توی یک کفش کردن-پافشاری کردن روی عقیده ی خود-لج کردن

از جا در رفتن(کنترل خود را ناگهان از دست دادن، ناگهان خشمگین شدن)

زیر غربالی-دانه هایی که به مرغ و پرنده می دهند

به هم خوردن حال-استفراغ کردن-بالا آوردن

تک و پو زدن-به هر دری زدن-با تمام درماندگی کوشیدن

خیلی آب خوردن-گران تمام شدن-هزینه ی سنگین داشتن

چوب پا-دو چوب بلند که پا در میان آن ها کنند و با آن ها راه روند

آب و تاب-تکلف-لفت و لعاب-تفصیل

از این رو به آن رو شدن(یکسره دگرگون شدن، به‌کلی تغییر کردن)

چقال-مهمل بقال

تریت- تلیت

جور در آمدن-نگا. جور آمدن

 

پینکی رفتن-چرت زدن

خیس خوردن-آب به خود گرفتن-با مایعی مخلوط شدن
چاک دادن-شکافتن-پاره کردن

خِس خِس-صدای تنفس کسی که نفس تنگی دارد

راستی راستی-حقیقتن-واقعن

چشم سفیدی کردن-پر رویی کردن-گوش به حرف ندادن

ته آواز-صدای نسبتن خوب

رشته-موضوع و زمینه ی چیزی یا کاری: رشته تحصیلی-رشته ی افکار

الواتی کردن-عیاشی و هرزگی کردن

حلوای تن تنانی-نوعی حلوا

تکان نخوردن آب از آب- آب از آب تکان نخوردن
خوش برش-جامه ای که اندازه و برازنده ی قامت دوخته شده است

تپه تپه-چیزهایی که بی نظم کنار هم انباشته باشند

چایمان کردن-سرما خوردن-چاییدن

بریدن-از نفس افتادن-درمانده شدن-از حرکت باز ماندن

آلامد-باب روز-به‌رسم معمول

تعزیه گردان-کسی که در امور همگانی دخالت می کند و سود خود را می برد.

جاری-زن برادر شوهر

جا نماز-سجاده-فرش کوچکی که بر آن نماز می خوانند

دیمی-کشت که از آب باران آبیاری شود-بدون برنامه و حساب-بی هدف

چشم از کاسه درآمده-چشم وزقلمبیده-چشم بیرون زدن

حبه کردن-دانه دانه کردن

آفتابه‌آب‌کن-پست ترین نوکر

آب از سر گذشتن-کار از چاره و تدبیر گذشتن

دق-غصه و ناراحتی-نوعی بیماری روحی که بیمار را رنجور می کند و از بین می برد

اجاق‌کور-نازا-بی فرزند

چپ چُس-اصطلاحی تحقیرآمیز برای خطاب

زبان پس قفا-نوعی گل است

این کلاه آن کلاه کردن-قرضی را با قرض دیگری پرداختن-از ریش برداشتن روی سبیل گذاشتن-کلاه تقی را سر نقی گذاشتن

دنگ و دیوانه-خُل و احمق-سخت داغ

تصدق کسی رفتن- تصدق شدن کسی را

خشک و خالی-مختصر و ناچیز

بازو دادن-یاری دادن

راحت کردن خیال کسی-به کسی اطمینان خاطر دادن

خرده حساب با کسی داشتن-با کسی دشمنی قبلی داشتن

چلک بازی-بازی الک دولک

انگشت‌نگاری-ثبت کردن اثر خطوط روی انگشتان برای شناسایی در آینده

زیر سر کسی بلتد شدن-با کسی سر و سری داشتن-تحریک شدن

 

دید زدن-چشم چرانی کردن-دور و بر را نگاهی انداختن

چرندیات-سخنان بی هوده و مزخرف
زبان گیره-وسیله ای که پزشک با آن زبان بیمار را هنگام معاینه گرفته و نگاه می دارد

جاکش-پا انداز-دلال محبت

پاک-به کلی-یکسره

پشت سر هم-پیاپی متوالی

 
زیر و رو کردن-همه جا را به دنبال چیزی گشتن-به هم ریختن

دمبل و دیمبو-صدای دایره و دمبک-صدای بزن و بکوب

در پسی ماندن-عقب ماندن-موفق نشدن

ابریشم(زن نوازنده، مطرب)

رشوه خواری-دریافت دستمزد برای انجام کاری ناروا و غیرقانونی

تخته پوست-زیرانداز پوستی

خرس گنده-برای تحقیر به کسانی که اداهای خارج از سن خود در می آورند گفته می شود

دماغ چاقی-احوال پرسی

در باغ سبز نشان دادن-وعده های فریبنده دادن-امید واهی برای کسی ایجاد کردن

تعارف آب حمامی-تعارفی که خرج و مایه ای ندارد

بخت، بخت اول-برای هر زنی شوهر اول بهتر است

از سر باز کردن(دور کردن، رفع مزاحمت کردن)

دمخور-مصاحب-معاشر-همنشین

پاورچین-آرام و بی صدا راه رفتن

اختر در پیراهن کردن-بی قرار کردن

حرص گرفتن-ناراحت شدن-لج کردن

آمد داشتن-فرخنده و میمون بودن

دردسر-گرفتاری-سرگردانی

بچه گولزنک-غیر واقعی-بی ارزش

راه مکه-کهکشان

خارش گرفتن-به خارش افتادن بدن
بی سیرت-بی آبرو

حظ کردن-لذت بردن

چروک افتادن-چین افتادن-ناصاف شدن

ریش و قیچی را دست کسی دادن-اختیار کاری را به دست کسی دادن

باز و ولنگ-گل و گشاد-بی نظم و ترتیب

حق آب و گل-امتیاز-اعتبار

خربان-صاحب خر-خرکچی

جفتک زن-لگد زن

دم گاو به دست آوردن-قدرت و موقعیتی به دست آوردن-وسیله ای برای معاش به دست آوردن

خش و خش-نگا. خش خش

 

ابریشم(زن نوازنده، مطرب)

زیر دست-تابع-فرمان بردار

چارچار زدن-بی حیایی کردن

دختر سعدی-دختری که بیش تر در بیرون از خانه و کم تر در خانه است

از سر کسی زیاد بودن-بیش از حد توانایی و ظرفیت کسی بودن

تلَکه-پول یا چیزی که با فریب و چاپلوسی از کسی بگیرند

برزخ شدن-ناراحت شدن
 

دو شکمه-آن که در بازی به جای دو نفر بازی می کند

تک و تنها-یکه و تنها-به تنهایی

جان کسی را به لب آوردن-سخت آزار دادن-به کسی انتظار دراز دادن

 

آشوب شدن دل-دچار تهوع شدن

تسویه حساب-تلافی-پاک کردن دل خوری

خوش خوشان کسی شدن-بسیار لذت بردن

دل تو ریختن-مضطرب و وحشت زده شدن بر اثر شنیدن خبر ناگوار

ابرو زدن(رضا دادن، اشاره کردن)

رو آوردن-مراجعه کردن-دست به دامن شدن-پناه جستن
باز شدن مچ-لو رفتن دروغ

حلال طلبی-نگا. حلال یابی طلبیدن

رونما-هدیه ای که داماد یا پدر داماد به عروس می دهد-دیدن روی عروس در نخستین بار

دمیدن توی لوله ی شیپور-خوابیدن و خرناس کشیدن
زبان مو درآوردن-بسیار گفتن و نتیجه نگرفتن

رج بستن-به ردیف کردن-دسته کردن

تخم چشم-مردمک چشم

بنگی-معتاد به حشیش

دلسوزه-سوختن دل از حسد و مانند آن

دیوار کوب-پرده یا فرشی که برای زینت به دیوار می آویزند

دسته کلید-مجموعه ی کلیدها در یک حلقه یا بند

ارنعوت(آدم ستبر و پرزور و بی‌انصاف)
انگشت زدن-انگشت در چیزی فرو بردن-امضاء کردن با اثر انگشت
زار بودن کار کسی-پیچیده و دشوار بودن کار کسی

حبه ی انگور-دانه ی انگور

از بیخ گوش کسی گذشتن-در برابر خطری قرار گرفتن و آسیب ندیدن

روی شاخ بودن-مسلم بودن-قطعی بودن

شماره ی نوشته : ٢- ۹ / ۷

رنگی-دارای رنگ-آلوده بودن به رنگ

چهلم-چهلمین روز درگذشت کسی

دُردانه-لوس-ننر-عزیز بی خودی

بازاریاب-کسی که کارش پیداکردن مشتری برای کالای خاصی است

پیس-کسی که پوستش با لکه هایی دو رنگ می شود

تفنگ سر پر-تفنگی که باروت و گلوله را از سر لوله به درون تفنگ می گذاشتند و با سمبه آن ها می فشردند

چنگ انداختن-چنگ زدن

در هم لولیدن-توی هم رفتن

آغبانو-لقبی برای زنان محتشم و بزرگ

زیر تشکی-رشوه

 

تلکه بند شدن- تلکه کردن

دل و قلوه ای-کسی که دل و قلوه می فروشد

راه مکه-کهکشان

آک‌بند(نو واستفاده‌نشده، هنوز از جعبه بیرون‌آورده‌نشده، دست اول)

تفنگ ته پر ت-فنگی که با فشنگ شلیک می کند

چوب لای چرخ گذاشتن-سنگ پیش پا انداختن-ایجاد مانع کردن

راست آمدن-درست درآمدن حدس و پیش بینی

چِلپ چِلپ-صدای برخورد دست یا پا با آب

توالت رفتن-به دستشویی رفتن

خون کسی کثیف شدن-به شدن خشمگین شدن

خشخاشی-نان خشخاش زده

راحت کردن خیال کسی-به کسی اطمینان خاطر دادن

آش کشک خاله-کار ناگزیر-تکلیفی که بر عهده‌ی کسی باشد

رو انداز-لحاف

رفت و روب-جارو و پارو-خانه تکانی-تمیز کردن منزل

اجباری(خدمت سربازی)

اروای ننه‌ات(ارواح بابات)

بیدار خوابی-خواب سبک-بیدار شدن پیاپی

پول ساز-کسی که کارهایش موجب در آمدن پول بسیار شود

با کاره-کسی که هر کاری از او ساخته است

خرده خرجی-خرج های اندک

خسته و مرده-درمانده-وامانده-قدرت از دست داده

جُنگ-کتابی که نوشته های گوناگون از نویسندگان گوناگون در آن باشد

زیر زیرکی-پنهانی-با مکر و حیله

آب سیر-جانور خوش‌رفتار

چوروکیده-پر چین و چوروک

چشته خور شدن-بهره و نصیب بردن از کسی

در رفتن با کسی-رفع اختلاف کردن با کسی-آشتی کردن

اگر و مگر کردن(شرط و بهانه آوردن)

خر کسی از پل گذشتن-گره کار باز شدن-از گرفتاری خلاص شدن

خام سوخته-از درون ناپخته-از بیرون برشته
پس دوزی-دوختن پشت لباس با دست

تر و تازه-شاداب-شسته و رفته

روغن داغ-روغن گداخته

جَخت-متضاد صبر

از سر باز کردن(دور کردن، رفع مزاحمت کردن)

خاک تو سری-مصیبت زدگی-گرفتاری-بدبختی

حلقه-واحد چیزهای گرد مانند دو حلقه فیلم-دو حلقه چاه

از سر دست(کار یا سخنی که فورا و بدون تامل بکنند یا بگویند)

خواری و زاری-پریشان حالی

راه مکه-کهکشان

دست چین-گزیده-منتخب

پر نفس-پر چانه-پر حرف-کسی که در دویدن نفسش دیر تنگ شود

جا نماز-سجاده-فرش کوچکی که بر آن نماز می خوانند

 

بِر و بِر-زُل-نگاه یکریز

به تخته زدن-در مقام تعریف و چشم نخوردن کسی بکار می برند

بازوبند-نواری که به نشانه ی معینی بر بازو می بندند

زدن به کوه-عاصی شدن و سلاحی برگرفتن و به کوه پناه بردن

با دست و پا-آدم زرنگ

اُرُسی(کفش)

چانه-گلوله ی خمیر نان

پَخ خوردن-تیزی چیزی

رد شدن-مردود شدن-پذیرفته نشدن

تشر تو شور کردن-هرت و پورت کردن
بار-آنچه برای پختن در دیگ بریزند-اجاق

چوب را از پهنا پرتاب کردن-ناشیانه عمل کردن

چلو کباب-غذایی مرکب از چلو و کباب

اَنَک شدن(تحقیر شدن، خجالت کشیدن)

به کرسی نشاندن حرف-سخن خود را تحمیل کردن-مقصود خود را ثابت کردن

زبان ریختن-سر و زبان داشتن-با چرب زبانی و شیرین سخنی کار خود را کردن

حساب کسی را رسیدن-از کسی انتقام گرفتن-کار کسی را ساختن

پیشس گیری کردن-جلوگیری کردن-دفع

پیر پاتال-فرتوت-کهن سال

زیر پوست کسی آب رفتن-چاق شدن-ثروتمند شدن

آرد خود را بیختن و الک را آویختن(کسی که وظایف زندگی‌اش را انجام داده و دیگر توقعی از او نیست)

به درک- به جهنم

تکلیف شدن-به سن بلوغ رسیدن

 

جلبی-حقه بازی-فاحشگی

پشت چشم آمدن-ناز و افاده کردن- ابرو نازک کردن

خواه و ناخواه-از روی میل یا اجبار
آفتابِ پس دیوار-شامگاه

بیخ ریش کسی بستن-به زور دادن-تحمیل کردن

تو پوزی-تو دهنی

خوردن چیزی به چیزی-جور بودن چیزی با چیزی

آب بردار(دوپهلو، کنایه‌آمیز)

الانه(همین حالا، هم اکنون)

حرف گوش کردن-حرف شنوی داشتن

خفه شدن-سکوت کردن-کسل شدن از تکرار حرفی

تر کردن لب-چیزی آشامیدن-به یک اشاره ترتیب کاری را دادن-حرف زدن

تُپ تُپ-صدای تپش قلب بر اثر ترس و هیجان

پلاس بودن-ویلان و سرگردان بودن

بور شدن-دماغ سوخته شدن-خجالت زده شدن

پیش پرده-نمایشی کوتاه پیش از آغاز نمایش اصلی

جاده صلف کن-کسی که موانع را از سر راه بر می دارد-آلت دست

از دروازه نگذشتن، از سوراخ سوزن گذشتن-حالاتی بی‌ثبات و بسیار متضاد داشتن

 

توبره ی گدایی-کیسه ی گدایی

پا به دو گذاشتن-به سرعت فرار کردن

اجل‌برگشته(کسی که مرگ به‌سراغش آمده)

اشتباه لپی-اشتباه لفظی

 

بند کشی-پر کردن درزهای آجرها و سنگ ها با سیمان و ساروج

پرداخت کردن-صیقل دادن-جلا دادن

چاشته بندی-ته بندی

انگشت‌نگاری(ثبت کردن اثر خطوط روی انگشتان برای شناسایی در آینده)
از بیخ عرب بودن-یکسره منکر شدن-به‌کلی زیر چیزی زدن

تِپ تِپ-صدای تپش قلب بر اثر ترس و هیجان

زن مرده-مردی که زنش درگذشته است

حرص گرفتن-ناراحت شدن-لج کردن

اشک خنک-گریه‌ی ساختگی

پنبه ی کسی را زدن-کسی را افشا و بی اعتبار کردن

با سلام و صلوات-با تجلیل و بزرگداشت-با رعایت کامل آداب و رسوم

آرواره‌ی کسی لق بودن-سرنگهدار نبودن-پرچانه بودن

اصل‌ کاری-مهم‌ترین چیز یا شخص

آمپر کسی بالا رفتن(از کوره در رفتن)

راه حل آسپرینی-راه حل موقت و غیر اصولی

چفت-چسیده-تنگ-زنجیر در

جوجه مشدی-تازه کار و نا آشنا با آداب و رموز مشدی گری

دیر به دیر-هر از گاهی-هر از چندی-دیر دیر

بامبول-حقه-کلک

خودکرده-کاری که بدون مشورت شده باشد

 

راه بندان-حالت بسته بودن راه-قطع رفت و آمد

پابوسی-زیارت

 

آب آتش مزاج(می سرخ)

پشم نداشتن کلاه کسی-اعتبار نداشتن-کاری از کسی برنیامدن

 
جر و بحث کردن-مجادله را به درازا کشاندن

چار چشمی-با دقت و مراقبت کامل

آب‌تنی(شناکردن (بیشتر به قصد تفریح و بازی))

تسمه ای-آدم لاغر و باریک ولی نیرومند

ذات کسی خراب بودن-بد اصل و نسب بودن-اصالت نداشتن-بد جنس بودن

چیز-آلت تناسلی

خون جگر-رنج بسیار-غم فراوان

آه از نهاد کسی برآمدن(نهایت تاسف به کسی دست دادن)

بغل گرفتن-در آغوش گرفتن

دهنی کردن-آب دهان زدن به غذا یا چیزی

اُمُل(عقب‌افتاده، قدیمی)

ته جرعه-باقی مانده از نوشیدنی

دبور-بی سر و پا-لات-ولگرد-آسمان جل

پینه بستن-سخت شدن پوست کف دست و پا

دراز کش-افتاده-خوابیده

رای کسی را زدن-کسی را از تصمیمی منصرف کردن

از خدا خواستن-در برابر پیشنهاد یا کاری قرار گرفتن که خود شخص در آرزویش بوده است
پَرپَر زدن-به سختی جان کندن-بی تابی بسیار کردن
درش را گذاشتن-سکوت کردن-خاموش شدن

خاک اره-ریزه های چوب که پس از اره کردن آن بر زمین می ریزد

پته بستن-سد بستن در جوی های شیب دار

دسته پل-الک دولک

چوب به آستین کسی کردن-به سختی تنبیه کردن-به سزای عمل رساندن

اِحلیل خوردن-فریب خوردن

پاری ها-برخی-دسته ای از مردم

چایمان-سرما خوردگی

بد تا کردن-بد رفتار کردن-بد معامله کردن

خبره-ماهر-استاد

دانه دانه شدن-دانه ها از یکدیگر جدا شدن

از بر گفتن یا نوشتن(متنی به اتکاء حافظه)

دَرَ ک رفتن-برای مردن کسی می گویند که از او تنفر دارند

زورکی-از روی بی میلی-تصنعی

چای کار-کشت کننده ی چای

تنقل انداختن-جا خوش کردن-پلاس شدن

چشم را درویش کردن-جلوی نگاه خود را گرفتن-نگاه نکردن

ترکیدن بغض- بغض کسی ترکیدن

خیره-بی شرم-پر رو

در غورگی مویز شدن-هنوز تازه کار بودن ولی ادعای مهارت و استادی کردن

از گردۀ کسی کار کشیدن(کسی را به سود خود بی‌رحمانه به کار واداشتن)

پشت دست را داغ کردن-توبه کردن-برای نکردن کاری با خود شرط کردن

 
چراغ توری-چراغی نفتی که نور آن با توری مخصوصی پخش می شود

جد و آباد درآوردن و گفتن-دشنام دادن-ناسزا گفتن

آتش به گور کسی باریدن(پس از مرگ دچار عذاب شدن)

تک روی-عمل بدون توجه به جمع
احتیاطی-نجس-ناپاک
زدن به سیم آخر-آخرین چاره را به کار بردن حتا اگر به ضرر باشد-خود را به لاقیدی زدن و به عاقبت کار نیاندیشیدن
آواز دادن-خواستن

دهن کسی گرم بودن-خوش سخن و مجلس آرا بودن

چاک پشت-اسبی که در کمر خود فرورفتگی دارد و شانه و کفلش برآمده است

ارواح شکمت(ارواح بابات)

تو سری-تحمیل نظر به کسی با تحقیر و برای تنبیه

خوش سر و زبان-خوش سخن-شیرین گفتار-حراف

حمامک مورچه داره-کنایه از تردید و دو دلی

زبان درازی کردن-با گستاخی و بی ادبی خارج از حد خود سخن گفتن

جیزگر خانه-محل رباخواری و قرض دادن پول در برابر اموال منقول

بیرون روش-اسهال-شکم روش

 

جز جگر زدن-نفرینی است به معنی به بلا گرفتار شدن-دل سوختن بر اثر اندوه و مصیبت

چک و چانه زدن-چانه زدن-وراجی کردن-مذاکره ی فراوان کردن

تکه گرفتن برای کسی-کاری برای کسی فراهم کردن

انگشت خوردن-افسوس خوردن-پشیمان بودن

پس نشستن-عقب نشینی کردن

 

تیغ کش-چاقوکش حرفه ای-لات و جاهل

خیز گرفتن-آماده ی حمله شدن-در نظر گرفتن مسافتی برای اطمینان از رسیدن به مقصد

بی نماز شدن-گرفتار عادت ماهانه شدن

خلا-مستراح
چهار خانه-شطرنجی-خشت خشتی
پشم کسی ریختن-از قدرت و مقام افتادن

رشته فرنگی-ماکارونی