لیست کاملی از کلمات و اصطلاحات خودمانی و عامیانه قسمت 47

برگزیده

آستین از چشم برداشتن-آشکارا گریستن

این پا آن پا کردن(دودل بودن، وقت تلف کردن)

اله و بله(چنین و چنان)

دُم به دست دادن-بهانه به دست دادن-خود را گیر انداختن

ریق زدن-ریغ زدن

اسباب‌کشی(نقل اثاثه از خانه‌ای به خانه‌ی دیگر)

زه کشی-خشکاندن باتلاق از طریق کندن نهری برای حریان دادن آب راکد باتلاق به آن

(به زبان کودکان) زخم شدن

کار شگفت‌انگیز کردن

انگشت‌شمار-کم-معدود

چگور پگوری-خوشگل-جذاب

بی نماز شدن-گرفتار عادت ماهانه شدن

آفتاب‌رو-جایی که آفتاب بر آن بتابد

اصحاب منقل-اهل گفت‌وگو و سخن

چیزی شدن-اهمیت و اعتباری پیدا کردن-به جایی رسیدن

آمدکار(شگون، فال نیک، خجستگی)

بد خواب شدن-بی خواب شدن-خواب آسوده نکردن

بوق کسی را زدن-از مقام افتادن-از دور خارج شدن

 

از چیزی زدن(از مقدار چیزی کسر کردن)

چاشنی کردن-چیزی را با چرب زبانی به کسی قالب کردن

خروس خوان-هنگام سحر

پیر هافهافو-سخت پیر-پبری که دندان هایش ریخته است

تغ تغ-صدای برخورد دو چیز به هم

حق البوق-رشوه

 
از بر بودن-مطلبی را در حافظه داشتن

دراز کش-افتاده-خوابیده

بی شیله پیله-بدون حقه بازی-صاف و ساده

چشم نم نمی-کسی که چشمش آب پس نمی دهد

خندیدن تو روی کسی-به کسی که بسیار گستاخ است می گویند

دست اول-نو و تازه

ژاکت-کت بافته شده از کاموا

 

تاتی کردن-در زبان کودکان: راه رفتن

حساب باز کردن-افتتاح حساب بانکی

پِرک-بوی ترشیدگی-بوی ماندگی

بی همه کس-بی پدر و مادر

انداختنی(جنس نامرغوب)

چشمه-نوع-قسم

ریق افتادن-ریغ افتادن

تحت الشعاع بودن-زیر نفوذ و تاثیر دیگری بودن
جرز-شکاف میان دو بخش دیوار-ستون-بلند بی مصرف

تخم سگ-نوعی دشنام است مانند پدر سگ

دوا شور کردن-شستن فرش با دوا

رشوه خواری-دریافت دستمزد برای انجام کاری ناروا و غیرقانونی

پشت پا به بخت خود زدن- به بخت خود پشت پا زدن

دادار دودور-عِرض و ناموس زن-آلت تناسلی مرد-هارت و پورت

آفتابه گرفتن(آفتابه برداشتن)

آپارتی(زن بی‌حیا و بدزبان، سلیطه، پاچه‌ورمالیده)

ادرار کوچک-شاش
خون کسی در نیامدن-بی نهایت خشمگین بودن

پا پی شدن-تعقیب کردن-در صدد تحقیق بر آمدن

تو سری-تحمیل نظر به کسی با تحقیر و برای تنبیه

چزاندن-ضعیفی را آزار دادن

اتر خان رشتی(آدم پرافاده)

خنسی-گرفتاری-تنگدستی

زحرکش شدن-یا شکنجه و آزار زیاد کشته شدن

الابختکی-اتفاقی-تصادفی

تر دماغ-سرحال-شنگول

پیل پیلی خوردن-در راه رفتن به چپ و راست متمایل شدن

رو به رو شدن-برخورد کردن-ملاقات کردن-مواجهه شدن

خدا قوت-خدا قوت بدهد-خسته نباشی

بیخ پیداکردن کار-گره افتادن در کار-دشوار شدن کار

دم دما-نزدیک-حدود-حوالی
چلو-برنج آب کشیده

حرص کسی را درآوردن-کسی را خشمگین کردن

خاج کشیدن-صلیب کشیدن

تقاص پس دادن-تاوان پس دادن

باب طبع-موافق میل-مطابق سلیقه

پس کشیدن-به عقب کشیدن

بی ریش-ناجوانمرد-نامرد
خرد و خاکشیر-ریز ریز و ذره ذره شده-از پا درآمده

حسن سینه-چاک کسی که به سر و وضع خود توجه نمی کند

اَجق وَجق-چیزی با رنگ‌های تند و زننده-دارای ترکیب ناهماهنگ

خانم باز-مرد معاشر با زنان هرزه

خاله گردن دراز-شتر-آدم فضول که در هر کاری سرک می کشد

خلیفه-مبصر مکتب خانه-ارشد کلاس

تخت و تبارک-با آسودگی خیال

دوره-مهمانی-زمانه

دلسوز-غمخوار

آمد نیامد داشتن-روی دادن واقعه‌ای که احتمال فرخنده و نحس‌بودن هر دو در آن هست

از سر باز کردن-دور کردن-رفع مزاحمت کردن

اوت کردن-بیرون انداختن-بیرون کردن

چاچولی-زبان بازی-حقه بازی

اصلاح(تراشیدن ریش و آرایش موی سر نزد مردان)

آت و آشغال(وسایل کهنه و بی‌مصرف)

تک و توک-به ندرت-کمی

آشغالی-سپور

چُغُلی-سخن چینی-غیبت-شکایت

جاهل پسند-چیزی که جوان

پابوسی-زیارت

انکر منکر-بسیار زشت و بدترکیب

دختر بچه-دختر کم سن و سال

اروای ننه‌ات-ارواح بابات

بند کردن-محکم کردن

چاله میدان-نگا. چاله خرکشی

به راست راست-فرمان نظامی برای گردش به راست

حریم گرفتن-از کسی پروا داشتن-احترام کسی را نگه داشتن
از خر افتادن(نابود شدن، مردن)
آبگوشتی-بی‌ارزش-پیش پا افتاده

ازدست‌رفته(عاشق)

حالی به حالی شدن-منقلب شدن حال-غلبه یافتن شهوت

اوضاع احوال-وضع و حال

تند تیز-شتابان-خشمناک-ستیزه جو

افتادگی(پریشانی، احتیاج)

خودفروشی-فاحشگی-خیانت

خبط کردن-اشتباه کردن-به خطا افتادن

پوست کسی را پر از کاه کردن-به طرز فجیعی کشتن

پاتی کردن-باد دادن خرمن

خجالت زده-شرم زده-شرمگین

آشی بودن زندگی(نامساعد بودن حال و احوال)

ریز نقش-دارای اندام کوچک و ظریف

دلسردی-ناامیدی-یاس

دهان کسی چاک و بست نداشتن-ناتوان بودن در رازداری

باردار-آبستن-حامله

اقبال کسی به برج ریق بودن(بداقبال بودن)

از کمر افتادن(از خستگی زیاد از کار افتادن، ناتوان شدن در امر جنسی)

آلامد-باب روز-به‌رسم معمول

زهره کردن-بسیار ترساندن

پشم علیشاه-درویش بی قدر

خنگ خدا-نادان و کودن

تغ تغ-صدای برخورد دو چیز به هم

آبکش کردن(سوراخ سوراخ کردن)

پوشالی-بی ارزش- بی مصرف

از زبان کسی مو در آمدن-کنایه از فرط تکرار و بی‌نتیجه بودن سخنی است

خلاصه نویسی-کوتاه کردن مطلب

راپرت-گزارش-خبر

پرچانگی کردن-پر گویی کردن-وراجی کردن

دار و دیزی-لوازم اندک و ناچیز و ارزان خانه

ری کردن-زیاد شدن و برکت کردن برنج و آرد و مانند آن ها پس از ریختن آب بر آن ها

تو دهن کسی زدن-با سخنی درشت به کسی پاسخ دادن
آب حیات-عشق و محبت-دهان معشوق

پر پر زده-ور پریده-نفرینی با آرزوی جان کندن کسی

بابا شمل-لوطی-داش مشدی

دهان کسی آستر داشتن-قدرت خوردن خوردنی های بسیار داغ و تند را داشتن

اهل حال(دوستدار تفریح و خوش‌گذرانی)

روی کسی را به زمین انداختن-درخواست کسی را رد کردن

تله کاشتن پیش پای کسی-به کسی کلک زدن-کسی را گیر انداختن

پیش چشم داشتن-در برابر چشم قرار دادن

تزریقات-بخش ویژه ی تزریق آمپول

دانش سرای مقدماتی-آموزشگاه تربیت دبیر

خجالت زده-شرم زده-شرمگین

ازخداخواسته(آرزومند، مشتاق)

بچه بازی-لواط-کارهای کودکانه-ساده انگاشتن کار

این تن بمیرد-سوگندی که یا در اصرار و یا در اثبات حرف خود یاد می‌کنند

زن-عاری از مردانگی-ناجوانمرد-ترسو

 

آل آروادی(زن سخت بی‌حیا و بد‌رفتار)

دسته پل-الک دولک
آب و گِل(بر و رو، سرشت آدمی)

روگیر کردن-در رودربایستی ناگزیر به انجام کاری کردن-نگا. روبند کردن

درس خود را از بر بودن-موقعیت و وضعیت را خوب دزیافتن-به کار خود وارد بودن-بیدار و هوشیار بودن

چراغ خواب-چراغ کم نوری در اتاق خواب

دبوری-بی سر و پایی-ولگردی

پشه را در هوا نعل زدن-در تیراندازی بسیار ورزیده بودن-بسیار زرنگ و فرصت طلب بودن

از کیسه شدن-هدر شدن-ضرر کردن

روغنی-آلوده به روغن

چشم و گوش باز-کسی که همه چیز را می فهمد-آگاه و با تجربه

آمد(فرخندگی، خوش‌قدمی)

پیاده شو با هم بریم-این قدر تند نرو

پشت گوش فراخ-تنبل-اهل مسامحه و کوتاهی

دست آموز-تربیت شده-آموخته

پا به رکاب-آماده ی رفتن

جیب کنی-اخاذی-به خرج انداختن دیگران

باد در سر داشتن-تکبر و غرور داشتن

چس خوری-خست-بخل

چاره ساز-خداوند

خاک به سری-همبستری زن با شوهر

از جنب و جوش افتادن-آرام گرفتن-شور و هیجان خود را از دست دادن

بلایی به روز کسی آوردن-به کسی آزار سخت رساندن

جیم الف جا-آدم ریزه میزه

بچه ی-اهل ِ

ارباب حجت(اهل منطق)
خرکاری-پرکاری-مفت کاری

راه پله-آن بخش از ساختمان که در آن پله ها طبقات را به یکدیگر می پیوندد

آستین بر چشم گذاشتن-پنهان گریستن

جیره خوار-کسی که از جایی یا کسی جیره و مزد دریافت می کند-مامور

ز ِق ز ِق-گریه ی بریده بریده ی بچه

به خود گرفتن-به خود پنداشتن-مربوط به خود دانستن

با آب و تاب-با شرح و تفصیل

چشم زهره رفتن-با خشم نگاه کردن

دست بده داشتن-بخشنده بودن
بچه انداختن-بچه ی نارس بدنیا آوردن

از سفیدی ماست تا سیاهی زغال(همه و همه چیز)

چوبک-خرده های چوب که برای شستن لباس به کار می رود

پا به دو گذاشتن-به سرعت فرار کردن

حاضر و غایب کردن-خواندن نام افراد برای تعیین حاضران و غایبان

تِپ تِپ-صدای تپش قلب بر اثر ترس و هیجان

به دق آوردن کسی-تا سر حد بیماری روحی یا مرگ کسی را رنج دادن

آن چنانی-چنانکه خود می‌دانی-بسیار گران‌بها-بسیار عجیب

بلند بالا-قد بلند

رگ به رگ شدن-ضرب خوردن و پیچیدن مفصل

ژاکت-کت بافته شده از کاموا

تا خوردن-کج شدن-خم شدن-انحنا برداشتن

پریدن از خواب-بیدارشدن ناگهانی در اثر آوازی سخت یا خوابی آشفته

باد زدن-با ایجاد جریان هوا خنکی یا اشتعال پدید آوردن

دست به یکی کردن-همدست شدن-متحد شدن

درخت مراد-درختی که به آن به عنوان نذری چیزی می بندند

رسیدن-مواظبت کردن-مورد لطف قرار دادن

بدلی-تقلبی-جنس بد

 

خود را خراب کردن-خود را کثیف کردن

جیر جیر کردن-داد و فریاد عاجزانه کردن برای میانجی طلبی

تو دو کشیدن-کسی را وارد کاری کردن

دامنی-پارچه ای که با آن دامن می دوزند

خام عقلی-حماقت-دیوانگی

تند تیز-شتابان-خشمناک-ستیزه جو

بی می خمار بودن-نخورده مست بودن-برای انجام کاری آمادگی بسیار داشتن

پاره وقت-کسی که تنها بخشی از روز یا هفته را کار می کتد

بازار مکاره-بازار موقت

خرابکاری-به هم زدن نظم-ایجاد اختلال-آلودن بستر و لباس-تروریسم

رد پا-جای پا-اثر

دو به دست کسی افتادن-به دست آوردن فرصت برای اعمال نظر-قدرت نمایی یا انتقام جویی

حسرت-آرزوی سخت-خواهش بزرگ

حالی کردن-فهماندن

افتاده(فروتن، متواضع)

خوش لعاب-زود جوش-خوش مشرب

بریده بریده-منقطع-پاره پاره-گسسته

پسکرایه-بخشی از کرایه ی حمل که در مقصد دریافت می شود

چراغان شدن-جشن گرفتن

زو کشیدن-اصطلاحی از بازی الک دولک که بازنده باید بدون تازه کردن نفس یدود

ابرو انداختن(ابرو آمدن)

دودی-اهل دود-سیگاری-تریاکی-معتاد به دخانیات

پیمانی-استخدام غیر رسمی
زیر دم سستی-انحراف اخلاقی

آیۀ یاس خواندن(هرچیزی را پیش از بررسی محکوم به شکست کردن)

تو سری خورده-آدم خوار و حقیر

در گوشی-با زمزمه-پچ پچ وار

زرت و پرت-چرت و پرت

آغبانو-لقبی برای زنان محتشم و بزرگ

ای داد بیداد-کلامی است که به‌هنگام حسرت و افسوس می‌گویند

دست از پا خطا نکردن-هیچ کار اشتباهی نکردن-تکان نخوردن
ترق و تروق-سر و صدای به هم خوردن دو یا چند چیز

آشی بودن زندگی(نامساعد بودن حال و احوال)

تاخیر بردار-قابل عقب انداختن

آفتاب‌نشین کردن کسی-کسی را از هستی ساقط کردن-خانه‌خراب کردن
خام عقلی-حماقت-دیوانگی

بر ملا شدن-آشکار گشتن

زرت کسی قمصور شدن-به وضع بد و خنده داری از پا درآمدن-بیمار شدن-شکست خوردن

بلند بالا-قد بلند

تکلیف شدن-به سن بلوغ رسیدن

افطاری(خوراکی که برای گشودن روزه می‌پزند)

چلو خورش-غذایی مرکب از چلو و یک نوع خورش

تخت قاپو کردن-چادر نشینان را در جایی ساکن کردن

پرت افتادن-دور و تنها افتادن

پایه دار-هر چیزی که پایه داشته باشد

پالان آفتاب گذاشتن-کسی را معاف کردن-مرخص کردن
زیر رکاب کشیدن کسی-کسی را مطیع و تابع ساختن

فال بد زدن

پا به سال گذاشتن-بزرگ شدن

جوش خوردن معامله-انجام شدن معامله-منعقد شدن قرارداد

 

بالا آمدن کفر کسی-بی نهایت خشمگین شدن

زن ذلیل-مردی که مطیع محض زنش است

بیخ گیس ماندن- بیخ ریش ماندن

آب از سر گذشتن-کار از چاره و تدبیر گذشتن

چاپچی-دروغ گو-لاف زن

حرف گوش کن-حرف شنو

بهم رسیدن-به وصال هم رسیدن

آفتابه‌دزد(دزدی که به ربودن چیزهای بی‌ارزش بسنده می‌کند)

پوشال-چیزهای سبک-میان تهی و بی ارزش

آه نداشتن که با ناله سودا کردن-آه در بساط نداشتن

جنسی-آن چه که به سکس مربوط باشد

دندان عاریه-دندان مصنوعی

دلبخواهی-دلبخواه

زنجیر زدن-زنجیر به پشت خود زدن
پس دادن درس-پاسخ دادن به پرسش های درسی

پر پری نشان دادن-کسی را فریب دادن و از راه به در بردن

پِهِن پا زدن-بیکاره و ولگرد بودن

به خنس و پنس افتادن-به وضع بد مالی دچار شدن

به خانه ی بخت رفتن-شوهر کردن
ار زبان کسی(از قول کسی)
رم کردن-رمیدن-گریختن
چشم زهره رفتن-با خشم نگاه کردن

آفتاب‌رو-جایی که آفتاب بر آن بتابد

زبان بندان کردن-دهان همه را با ایجاد وحشت بستن و سپس چاپیدن

 
چشمک زن-نگا. چراغ چشمک زن

بیا و ببین-تماشایی-بسیار جالب-قابل توجه

آب بستن در چیزی(آبکی و رقیق کردن)

ریشه کردن-قوام یافتن-جایگیر شدن-مستحکم شدن وضع

دست و پا پنبه ای-دست و پا چلفتی-بی عرضه-بی دست و پا

زهره ی کسی آب شدن-سخت ترسیدن

دُنگی-دانگی

تیپا-ضربه ای با نوک پا-اردنگی

دست به دهن-کسی که به اندازه ی مخارجش درآمد روزانه دارد-آدم کم درآمد و تهی دست

خشتک نشور-آدم پست و بی ارزش

آفتابه برداشتن-دست به آب رساندن-پابرهنه وسط حرف کسی دویدن

 

بغض کردن-متاثر و غمگین شدن و به خود فرو رفتن

آفتابگیر(جایی که آفتاب بر آن بتابد، سایبان، چتر آفتابی)

از کاسه درآمده(بیرون‌زده، ورقلمبیده)

تو بحر چیزی رفتن-در چیزی دقیق شدن-سخت متوجه ی چیزی شدن

چاک دهن را چفت کردن-بستن دهان-سکوت کردن
به دق آوردن کسی-تا سر حد بیماری روحی یا مرگ کسی را رنج دادن

آبدست-ماهر-استاد

افطاری(خوراکی که برای گشودن روزه می‌پزند)

پیل پیلی خوردن-در راه رفتن به چپ و راست متمایل شدن

 
چس ناله-آن و ناله ی ساختگی برای جلب توجه

حال و احوال کردن-سلام و احوال پرسی کردن

تیر به تاریکی انداختن-بدون تامل اقدام به کاری کردن

خوش خیال-آن که به دل بد راه نمی دهد-بی خیال

تق تق کردن-آواز برخورد پیاپی دو چیز به یکدیگر

چادر رختخواب-چادر شب-پارچه ای که رختخواب را در آن می پیچند

پیش پرده-نمایشی کوتاه پیش از آغاز نمایش اصلی

آب دندان خوردن(حسرت خوردن)

خوش حساب-خوش معامله-آن که بدهی خود را به هنگام بپردازد

خود را جستن-جست و جو در لباس خود برای یافتن و کشتن حشرات موذی مانند شپش

پَرت-بی معنی-مزخرف-دور افتاده-خلوت

مال دنیا

چارچوب-قاب-چهار چوب که چیزی را در بر گیرند

دندان-گاز

خوردن کسی با نگاه-نگا. با نگاه کسی را خوردن

اَنف کسی معیوب بودن-ابله بودن-خل بودن
تاق و توق-آواز بر هم خوردن دو چیز

خبرنگار-آن که برای روزنامه-مجله-یا رادیو و تلویزیون کسب خبر می کند

دم و دود-مجلس گرم مهمانی-دود تریاک و شیره و سیگار و چپق

ابرو کج کردن(خشم گرفتن)

بز رو-راه باریک و پرپیچ و خم در کوه و جنگل

پیاز کسی کونه کردن-ماندگار شدن در جایی-میخ خود را کوبیدن

دخترینه-دختر-مونث

چلو-برنج آب کشیده
از این دنده به آن دنده غلتیدن-از درد یا فکر و خیال نخوابیدن

بی دماغ-افسرده-اوقات تلخ-دمق

دو رو-لباسی که از هر دو طرف می توان آن را پوشید-آدم غیر صمیمی و فرصت طلب

خواهر و مادر گفتن-دشنام خواهر و مادر به کسی دادن

زدن به هر دری-برای رسیدن به مقصود به هر جا و هر کسی متوسل شدن

تمدن-شهری گری- مجازن: تربیت و ادب

دست فرمان-مهارت در رانندگی

دیپلمه-کسی که دیپلم دارد

خاله رورو-زنی که به علت چاقی یا آبستنی به زحمت راه می رود

آلنگ دولنگ(چیزهای بی‌هوده‌ای که به‌عنوان زینت به چیزی می‌آویزند)

از پشت خنجر زدن-به نامردی به کسی آسیب رساندن یا او را از پای در آوردن

حرف زدن-پشت سر کسی بدگویی کردن-وراجی کردن

خایه دستمال کردن-چاپلوسی کردن-منت کشیدن

 

خالی بند-چاخان-دروغ گو

آقایی فرمودن(لطف کردن، محبت کردن)

از دست کسی کشیدن-از کسی در زحمت و رنج بودن

جیز کردن-سوراندن به زبان کودکان

 

دسته-جمعیت سینه زن

دده مطبخی-آدم کثیف و بد بو

چشم و گوش کسی را باز کردن-کسی را با مسایل اجتماعی آشنا کردن
حق التدریس-مزد آموزگار

ریسه رفتن-احتیار از دست دادن و پیچیدن نفس در گلو بر اثر خنده یا تاثر

حال و احوال کردن-سلام و احوال پرسی کردن

حَبه را قُبه کردن-کاهی را کوه کردن

 

چراغ توری-چراغی نفتی که نور آن با توری مخصوصی پخش می شود

زُهم-بوی تند و زننده ی گوشت گندیده یا تخم مرغ فاسد

در خود را گذاشتن-سکوت کردن-خفه شدن

حساب پس دادن-جواب دادن به مسئول-دادن صورت ریز مخارج

چایمان-سرما خوردگی

 

ز ِق ز ِق-گریه ی بریده بریده ی بچه

راه مکه-کهکشان

خودخور-کسی که غم خود را در دل می ریزد و با کسی در میان نمی گذارد

به سر کسی زدن-ناگهان فکری به سر کسی آمدن-عقل خود را از دست دادن

آجر شدن نان-از بین رفتن درآمد

تُک زبانی حرف زدن-لکنت داشتن-گرفتگی زبان داشتن

دادار دودور-عِرض و ناموس زن-آلت تناسلی مرد-هارت و پورت

آس و پاس(در نهایت تهیدستی ، بینوا، مفلس)

 
جیر جیرک-آدم پر سر و صدا-اهل داد و فریاد

دور سر گرداندن-بلاتکلیف گذاشتن-معطل گذاشتن

خاله شلخته-زن شلخته و بی احتیاط
پیشنماز-کسی که پیشاپیش دیگران نماز می خواند و دیگران به او اقتدا می کنند

حالی شدن-فهمیدن-درک کردن

جایی که عرب نی انداخت-جایی پرت که در آن جا خبری از کسی نمی آید

باد بُروت-خودخواهی-غرور-تکبر

دل پیچه-دل درد-فشار آمدن به معده و روده بر اثر بیماری های گوارشی

خال باز-کسی که ورق ها را با تردستی می اندازد و مردم را فریب می دهد

خودفروشی-فاحشگی-خیانت

تپه تپه-چیزهایی که بی نظم کنار هم انباشته باشند

چرخ گوشت-چرخ گوشت خرد کنی

پشت خاک انداز-بسیار کم-به اندازه ی پشت خاک انداز

پیش بُر-کسی که زود کار را پایان می دهد

ریز ریز کردن-کاملن خرد و کوچک کردن
تو هچل افتادن-به دردسر افتادن-دچار مشکل شدن

آشنا روشنا(دوست آشنا)

جِر انداختن کسی را-اوقات کسی را تلخ کردن-خشمگین کردن کسی

بالا انداختن-نوشیدن مشروبات الکلی

اشک تلخ-شراب-اشک عاشق
زیر پای کسی را جارو کردن-سبب اخراج کسی از کاری یا جایی شدن

دیزی دِهناری-آدم بی ظرفیت و کم طاقت

تو آسمان ها سیر کردن-در خیال و تصور بودن-در عالم هپروت بودن

آتش بی‌باد-ظلم-می

بَهمان-فلان

 

پشت کسی باد خوردن-دلسرد شدن از کاری پس از مدتی استراحت یا بیکاری-از دل و دماغ افتادن

حقه زدن-فریب دادن

دار کشیدن-دار زدن

بازاریاب-کسی که کارش پیداکردن مشتری برای کالای خاصی است

جز و ولز-نگا. جز و وز
زحمت دادن-اسباب زحمت شدن-کنایه از شوهر زنی بودن

ابتدا به ساکن-ناگهانی-بی‌مقدمه

 

خر گرفتن کسی-کسی را احمق حساب کردن

دل قرصی-اطمینان

زیست شناسی-دانش شناخت حیات و موجودات زنده

خونی-قاتل-دشمن سخت-مخالف شدید

ای والله گفتن-به برتری کسی بر خود اقرار کردن

دله دزد-آفتابه دزد-دزدی که به چیزهای کم ارزش قانع است

از شیر مرغ تا جان آمیزاد-از سیر تا پیاز

راست راستی-حقیقتن-واقعن

اهل هیچ فرقه‌ای نبودن(به کارها و چیزهایی که ناباب شمرده می‌شوند معتاد نبودن)

از این شاخ به آن شاخ پریدن(دائمن از موضوع منحرف شدن و به مطالب فرعی پرداختن)

پیش پا افتاده-کم ارزش-حقیر-معلوم-آشکار

بُل-چیز مفت-موقع مناسب-بهانه

خورند-لایق-درخور-به اندازه ی-طرفیت

تور خوردن-برخورد کردن-به پست کسی خوردن

زورکی-از روی بی میلی-تصنعی

پی سوز-چراغ روغنی و فتیله دار

چینی بند زنی-عمل چینی بند زدن

باریک-دقیق-حساس

از چپ و راست(از همه سو، از همه جا)

تف توی یخه ی خود انداختن-خود را بد نام کردن

با رنج و زحمت بسیار چیزی به‌دست آوردن

از خود در آوردن-دروغ‌پردازی کردن

چیزی را به کسی زهرمار کردن-مانع از لذت بردن از چیزی شدن

چشم کسی آلبالو گیلاس چیدن-نگاه کردن و ندیدن

زال-کسی که موهای سر و ابرو و مژه های سفید دارد

پسکرایه-بخشی از کرایه ی حمل که در مقصد دریافت می شود

تن خواه-پول نقد-زر و مال

حرف گوش کردن-حرف شنوی داشتن

اشهد را گفتن(برای مرگ آماده شدن)

بَده شدن-از چشم افتادن-بد جلوه کردن

ترکه-آدم باریک و بلند

برقی-دستگاهی که با برق کار می کند-به سرعت-با شتاب

خِرخِر-آواز کشیدن چیزی سنگین بر زمین-صدای ناهنجار و گوش خراش

جیز-اسم صوت در زبان کودکان به معنی سوختن

خون راه انداختن-نگا. خون به پا کردن

پاگیر کسی شدن-ناخواسته رنجی به کسی رسیدن

احتیاطی(نجس، ناپاک)

آش کشک خاله-کار ناگزیر-تکلیفی که بر عهده‌ی کسی باشد

آغ و داغ(سخت مشتاق و شیفته)

زرق و برق-جلوه ی ظاهری-جلا و شفافی

 

چار طاق باز گذاشتن-کاملن باز گذاشتن

پخته-با تجربه-دنیا دیده

بست نشستن-پناه بردن به بست برای در امان ماندن از تعرض

پریدن-لب پَر شدن-شکستگی کوچک در کناره ی چیزی

جان کُردی-سخت گیری-مقاومت

بیخ خِر-بیخ گلو

خدا حافظ-به درود-در پناه خدا-خدا نگهدار

تکلیف شدن-به سن بلوغ رسیدن

حکایت-بسیار مهم-چیز عجیب

روغن ریختن و عسل جمع کردن-نهایت پاکیزگی و نظافت

توپ بستن به مال-حیف و میل کردن مال-ولخرجی کردن

دیوار مردم بالا رفتن-دزدی کردن

آینه‌ی کسی بودن(یکسره از کسی تقلید کردن)

حمامک مورچه داره-کنایه از تردید و دو دلی

پیگرد-پی گیری-تعقیب

اَخ (به زبان کودکان)(بد، بدطعم)

آب مریم(شیره‌ی انگور، عصمت و طهارت)

این و آن را دیدن(برای انجام کاری از همه کمک گرفتن)

خدا را بنده نبودن-بی نهایت عصبانی بودن-کفران کردن

دلخور بودن-گله مند بودن-ناراضی بودن

خواب آلود-آن که کاملن بیدار نشده است

تندی-بلافاصله-به سرعت-مانند : تندی رفت

چتولی نشستن-جمع و جور نشستن

دانش سرای مقدماتی-آموزشگاه تربیت دبیر

دام پزشک-پزشک حیوانات

به رخ کشیدن-به چشم آوردن-یادآوری کردن

بشکن زدن ی-برآوردن صدای انگشتان به هنگام شاد

بسم الله-جمله ای که هنگام آغاز به کاری و یا به هنگام تعجب و حیرت می گویند-بفرمائید ! این گوی و این میدان

اخ و تف کردن-آب دهان بیرون افکندن

پوست و استخوان شدن-بسیار لاغر شدن

باد توی سرنا کردن-اسرار کسی را فاش کردن

حق و حساب-باج سبیل-رشوه

تسبیح انداختن-یک یک دانه های تسبیح را از زیر انگشتان گذرانیدن

از کسی رودست خوردن(از کسی فریب خوردن)

از هفت دولت آزاد بودن-شاد و آزاد بدون نگرانی از قضاوت دیگران زندگی کردن

خیال کسی تخت بودن-آسوده خیال بودن-کاملن مطمئن بودن

ادب شدن(فهمیدن، با تنبیه عاقل شدن، تجربه آموختن، آدم شدن)

چاک زدن-نگا. چاک دادن

خر کریم را نعل کردن-رشوه دادن-راضی کردن

امروزه روز(این روزها، در این دوره و زمانه)

 

راه خود را کشیدن و رفتن-بی هیچ مقاومت و اعتراضی جایی را ترک کردن

با خدا-خداشناس-مومن

چاق کردن-سر حال آوردن-درمان کردن

پرت از مرحله-دور از اصل موضوع

جوشانده-دارویی که آن را در آب می جوشانند و عصاره ی آن را به بیمار می دهند

راه کج کردن-مسیر خود را تغییر دادن-منصرف شدن

پای کسی بازشدن به جایی-رفت و آمد کردن کسی به جایی

دعوا راه انداختن-سبب جنگ و جدال شدن

از کسی کشیدن(از کسی رنج کشیدن)

بریدن پای کسی-دوباره به جایی نرفتن-دوباره کسی را راه ندادن

با نگاه کسی را خوردن-با چشم خریدار یا شهوانی به کسی نگریستن

 

انسان بودن-شریف و درست بودن

هرمار-ز درد بی درمان-کوفت

 

اهل نشست(تارک دنیا، گوشه‌نشین)

بریز و بپاش-دم و دستگاه-خرج بسیار

داریه-حلقه ای چوبی که روی آن پوست کشیده و رامشگران به همراه دیگر سازها می نوازند

آب مروارید-تار شدن عدسی چشم

از چیزی گلی چیدن(از چیزی بهره بردن)

آمد داشتن(فرخنده و میمون بودن)

جان بر لب نهادن-به کاری خطرناک اقدام کردن-آماده ی مرگ شدن
در دهان افتادن چیزی-مشهور شدن چیزی-فاش شدن-رسوا شدن

خیس کرده-تر کرده-در آب قرار داده

پشت چشم کسی باز ماندن-انگار نه انگار-برای کسی فرقی نداشتن

پشت دستی-ضربه ای به عنوان تنبیه به پشت دست بچه

چتولی نشستن-جمع و جور نشستن

پیراهن عثمان کردن-بهانه قرار دادن

بنا کردن-شروع کردن

تند رفتن-دور برداشتن-زیاده روی کردن-از حد خود تجاوز کردن

افسارسرخود-خود‌رای-افسارگسیخته

پینه زدن-وصله کردن

تنگ غروب-نزدیک غروب-آفتاب زردی

زپرتی-چیز یا شخص ناتوان-زوار در رفته-بی زور

خوش غیرتی-زیاده غیرت نشان دادن-به طنز یعنی بی غیرتی کردن

روکش درکش کردن-ساخت و پاخت کردن

زدن به سر کسی-ناگهان فکری به سر کسی آمدن-عقل خود را از دست دادن

زن بردن-همسر گرفتن مرد

 

چماق دار-زور گو-کسی که با زور مقصود خود را به دیگری تحمیل کند

خاتم کاری-نشاندن استخوان در چوب برای نقش و نگار دادن

بَده شدن-از چشم افتادن-بد جلوه کردن

پس افتاده-بچه ی کسی

پوست از سر کسی کندن-کسی را سخت آزار و گوشمالی دادن-کشتن

از آب و گل در آمدن-مراحل اولیه‌ی شکل‌پذیری را پشت سر گذاشتن-بزرگ شدن کودک

خنزرپنزری-کسی که چیزهای خرده ریزه و کم بها می فروشد

اروای ننه‌ات-ارواح بابات

چارپایه-صندلی کوچک و بدون پشتی

تنگ کسی گرفتن-احتیاج فوری به قضای حاجت داشتن

بی بی-مادر بزرگ-زن سالخورده و محترم

از بیخ عرب بودن-یکسره منکر شدن-به‌کلی زیر چیزی زدن

خوش برخورد-خوش محضر-خوش معاشرت

حوصله ی کسی سر رفتن-خسته و کسل شدن-بی تاب شدن

پِشک-نرمی و پرده های بینی

دست به دامان کسی شدن-به کسی پناه آوردن-به کسی متوسل شدن

راه داشتن-چاره ای داشتن-داشتن ارتباط پنهانی-وجود داشتن راه مخفی با جایی

دانش سرای عالی-آموزشگاه تربیت استاد

پنزر- پندر

چرک گرفتن-کثیف شدن-پاک کردن چرک

خوردن بلا به جان-اصابت بلا با جان

آتش‌پاره(شوخ و شنگ، فرز و چالاک، کرم شبتاب)

رانندگی-فن راندن وسایط نقلیه-اصول و قواعد راندن

دست کسی را کوتاه کردن-کسی را از چیزی یا کاری کنار گذاشتن

توی کوک کسی یا چیزی رفتن-کسی یا چیزی را زیر نظر داشتن- توی نخ چیزی رفتن

جیغ کشیدن-نگا. جیغ زدن

دهن خود را آب کشیدن-دهان خود را طاهر کردن-استغفار کردن

آسمان غرمبه(صدای رعد، تندر)

پاشیر-گودال پای شیر آب

رنگ نداشتن حنای کسی-اعتباری نداشتن حرف یا عمل کسی

خرد نکردن تره برای کسی-کم ترین اهمیتی برای کسی قایل نشدن

بده بستان-داد و ستد-معامله

دست کردن-دست فرو بردن

تق چیزی در آمدن-گند کاری بالا آمدن-فاش شدن امری پنهان

 

توپ زدن-روی دست حریف برخاستن-کلک زدن

به دق آوردن کسی-تا سر حد بیماری روحی یا مرگ کسی را رنج دادن
 

جوراب شلواری-جوراب همراه با شلواری از همان جنس و چسبیده به آن

اسیر خاک-مرده-تن‌پرور

زدن برای کسی-پشت سر کسی بدگویی کردن-مورد بدبینی قرار دادن

چول شدن-بور شدن در بازی-شرمنده شدن

جارچی-کسی که حرف در دهانش بند نمی شود-دهن لق

تغ و لغ-چیزی که نظم خود را از دست داده است-سست
بی ناخن-بی انصاف-کسی که به زیردست سودی نمی رساند
تند نویس-کسی که سریع می نویسد

پی نوشت-مطلبی که پس از پایان نوشته به آن افزوده می شود

خرده خرجی-خرج های اندک

از خر افتادن-نابود شدن-مردن
دلقک بازی-مسخره بازی

خوش خیالی-خوش دلی-بی خیالی

از زبان افتادن-لال شدن
بد دماغ-کسی که زود رنج است و زود قهر می کند

ابوقراضه-ابوطیاره

 

ته گرفتن-سوختن غذا

جرات دادن-دل دادن-دلیر کردن

بیرق کسی نخوابیدن-همواره کامروا بودن-پایدار بودن دولت و شکوه

خرج رو دست کسی گذاشتن-کسی را در خرج انداختن

دود دادن سبیل کسی-ادب کردن-تنبیه کردن-شکست دادن

خاک انداز-وسیله ای برای گردآوردن و حمل آشغال و زباله

ابرو فراخی(خوشدلی، گشاده‌رویی)

زور شنیدن-نحمل جور و ظلم کردن

از گل نازک‌تر به کسی نگفتن-با کسی سخت مهربان و پرمحبت رفتار کردن
رضایت دادن-در گذشتن از شکایت و دنبال کردن قضیه-قبول کردن

روغن کرمانشاهی-روغنی که در کرمانشاه از شیر گاو و گوسفند به دست می آورند و به ترین روغن زرد است

آمد-فرخندگی-خوش‌قدمی

آشوب شدن دل-دچار تهوع شدن

حال کسی را گرفتن-کسی را ناراحت کردن-شادی کسی را به هم زدن

حرف پوچ-سخن بی معنی

باد توی سرنا کردن-اسرار کسی را فاش کردن

اَنَک کردن-تحقیر کردن-خجالت دادن

اجباری بردن(کسی را به خدمت سربازی بردن)

دست داشتن-توانایی داشتن-وارد بودن

رو کشیدن-به کسی برای نزدیکی کردن تکلیف کردن

 
در تشک پر قو خوابیدن-از هر جهت آسوده و بی خیال بودن
پاشنه نخواب-کنایه از مویی که از نیمه ی پشت بریده و سر آن رو به بالا باشد

چفت کردن دهان-خاموش شدن-رازداری کردن

پریدن-لب پَر شدن-شکستگی کوچک در کناره ی چیزی

بمیرم-قربان بروم

خوش مشرب-خوش معاشرت-اهل گفت و گو

دو ترکه سوار شدن-دو پشته سوار شدن

 

چپ دست کسی-که کارهایش را با دست چپ می کند

الابختکی-اتفاقی-تصادفی

خلیفه-مبصر مکتب خانه-ارشد کلاس

خون دماغ شدن-خون از بینی جاری شدن

پت پتی-موتور سیکلت

آماده‌باش-حالت آماده بودن برای رویارویی با خطر

دو شاخه-چوب دو شاخه ی درخت که کودکان از آن تیرکمان می سازند-رابط میان وسیله ی برقی و پریز برق

آش و لاش(به‌کلی متلاشی‌شده، له‌ولورده)

بوی قرمه سبزی دادن سر-با زدن حرف های خطرناک موجب خطر جانی یا دردسر خود شدن

چاق بودن غلیان-آماده بودن غلیان

بلا گردان کسی شدن-به جان خریدن بلای کسی

روی چوب کردن کسی-کسی را برای کاری تحریک کردن

توالت-مستراح-دستشویی-آرایش-بزک

دون پاشیدن-دانه دادن به پرندگان-در باغ سبز نشان دادن-وعده دادن

تخم چیزی ورافتادن-ریشه کن شدن

آب اندام(زیبا تن و خوش‌رو)

از آب کره گرفتن(از آب روغن گرفتن)

دماغ خشکی-بی مغزی-دیوانگی

بد گل-زشت-بد ترکیب

پشت پا-فنی از کشتی برای انداختن حریف

پاتیل شدن-از مستی از پای در آمدن-دیگرگون شدن حال
چرس رفتن-حشیش کشیدن

انگشت رساندن(دست‌درازی کردن، دست زدن)

حاجی ارزانی-گران فروش

دنده نهادن-قبول کردن-رغبت کردن

خط افتادن-خراش افتادن

از روی معده حرف زدن(بدون تعمق و بدون منظور چیزی گفتن)

پا اندازی-واسطه ی اعمال نامشروع شدن-جاکشی

ترگل ورگل-خوش سر و وضع-تر و تمیز

زیر زبانی-یواش و آهسته-سخنی که از روی بی میلی گفته می شود

پشکل داخل مویز-بی سر و پایی در میان اشخاص دارای عنوان

از زورِ(از شدت، از بسیاری)

با کاره-کسی که هر کاری از او ساخته است

توپ مروارید-توپ بزرگ در ارگ تهران که در گذشته زنان در روز چهارشنبه سوری از زیر آن می گذشتند تا بخت شان گشوده شود

ترش ابرو-عبوس

دوری-ظرف غذاخوری پهن

آش کشک خاله(کار ناگزیر، تکلیفی که بر عهده‌ی کسی باشد)

خورش خوری-ظرفی که در آن خورش می ریزند

ریش گذاشتن-نتراشیدن ریش-ریش بلند کردن

اخ و پیف کردن-اظهار ناراحتی کردن از بوی بد-منظره‌ی بد یا غذای بد

حبه کردن-دانه دانه کردن

حاضر و آماده-آماده

به خرج کسی نرفتن-بر کسی تاثیر نکردن-بر کسی موثر واقع نشدن

خاکشیر نبات-دوستی و رابطه ی نزدیک-سوابق آشنایی

آمدیم (و) . . .(فرض کنیم که)

اطفال باغ(گل‌های تازه)

زیر ِ گوش-سخت نزدیک-دم دست

حَبه را قُبه کردن-کاهی را کوه کردن

بز رقصاندن-هر دم بهانه ی تازه ای آوردن

به خط کردن-به صف کشیدن

ریش سفید-مرد سالخورده و محترم

با هم خواندن-تطبیق کردن-هماهنگ بودن

 

چتر باز-مهمان ناخوانده به وقت غذا

جسته گریخته-گاه گاه-اتفاقی

چرب دست-ماهر-زبر دست
پا پتی-پا برهنه

جن زدگی-دیوانه شدن-از حال طبیعی خارج شدن

آفتاب از کدام طرف در آمده؟(چه عجب از این طرف‌ها؟!)

تَفت دادن-کمی سرخ و برشته کردن-بی روغن حرارت دادن

پریدن خواب از سر کسی-خواب نیامدن-هرچند وقت خواب باشد

حمامی-گرمابه دار

خرفت-نادان-ابله-کند ذهن

دیر جوش-آن که دیر الفت و دوستی پیدا می کند

آلت فعل-وسیله‌ی انجام کار

دار و دسته-پیروان و اطرافیان

 

ذوق زده شدن-ناگهان بسیار خوش حال شدن-از شادمانی بسیار و ناگهانی بیمار شدن

خُرخُرو-آن که در خواب بسیار خرناس می کشد

 
از پارو بالا رفتن پول-ثروت بسیار داشتن

رم کردن-رمیدن-گریختن

از صرافت چیزی افتادن-از انجام کاری منصرف شدن

پلاس بودن-ویلان و سرگردان بودن

چرند-حرف پوچ و بی معنی

الحق-به‌راستی-حقیقتن

تازه-اکنون-پس از این همه حرف

پِر پِری-سخت نازک و باریک و تنگ

جای کلاه سر آوردن-آن قدر ضعیف کش بودن که که اگر از او کلاه کسی را بخواهند سر او را به درگاه برد

زه زدن-بیرون شدن کمی رطوبت از مخرج-از زیر کار شانه خالی کردن-منصرف شدن

پاورچین-آرام و بی صدا راه رفتن

رک گویی-صاف و پوست کنده حرف زدن

به درد بخور-مفید-چیز یا کسی که سودمند باشد

آروغ بی‌جا زدن-نابه‌جا سخن‌گفتن-نسنجیده کاری کردن

جل و پلاس خود را پهن کردن-در جایی اقامت کردن

پا گشا-نخستین دعوت خویشاوندان از عروس و داماد
دستمال سفره-پارچه ای که کنار سفره می نهند تا با آن دست و لب را از غذا پاک کنند
پشه زدن-نیش زدن پشه
خوش و بش-خوش آمد گویی و احوال پرسی-چاق سلامتی کردن

راستی؟-واقعن؟ آیا درست است؟

جیک و بیک-دو روی قاپ-دوستی صمیمی

تعزیه گردان-کسی که در امور همگانی دخالت می کند و سود خود را می برد.

پیشی-گربه در زبان کودکان

زاغ سیاه کسی را چوب زدن-پنهانی مراقب کسی بودن

خرابی کردن-نگا. خرابی بالا آوردن

زیر کاسه نیم کاسه بودن-در کاری رازی پنهان بودن-مکر و حیله ای در کار بودن

پَرسه زدن-همه جا را گشتن-ولگردی کردن

رو رفتن-بر زمین افتادن اسب از جلو و بر زانو ها

چروک خوردن-نگا. چروک افتادن

زناشویی-ازدواج-همسر اختیار کردن

بازرسی-بررسی و کنترل

حرام کردن-تلف کردن-از میان بردن نتیجه و فایده
دال به دال-پشت سر هم

دستی پز-نانوایی که در خانه نان می پزد

جاهل پسند-چیزی که جوان

ته خانه-لوازم بی مصرف-بقایای اثاث خانه

دل کسی آب شدن-به اوج تمنا رسیدن-بسیار مشتاق شدن-بی تاب شدن

بچاپ بچاپ-اوج سوء استفاده و دزدی

راپرت-گزارش-خبر

دست خر کوتاه-فوضولی موقوف !-دخالت نکن ! دست نزن !

دیوار به دیوار-بی فاصله-به هم چسبیده

پرت و پلا-تار و مار-پراکنده-بی معنی-مزخرف

خاطر داشتن-به یاد داشتن

چشم چرانی-هرزه نگاهی-به رن و دختر مردم نگاه کردن

رم کردن-رمیدن-گریختن

دَمَر-دراز کشیده روی سینه و شکم

جانب کسی را گرفتن-از کسی پشتیبانی کردن

ریشه کردن-قوام یافتن-جایگیر شدن-مستحکم شدن وضع

از کرگی دم نداشتن خر-نهایت پشیمانی و انصراف از ادامه‌ی کاری

زانو زدن-برای تعظیم زانو بر زمین زدن
الف الف کردن-قاچ‌قاچ کردن

زیر خاکی-آن چه که از زیر حاک بیرون آید

از خدا بی‌خبر(ظالم، نابه‌کار)

زبان گرفتن-لکنت زبان-از حالات و گفتار مرده یاد کردن و دیگران را گریاندن

اَتَر زدن(فال بد زدن)

بر انداز کردن-کسی یا چیزی را عمیقا

بید خورده-کهنه و فرسوده

حاشیه رفتن-سخنان دور از موضوع گفتن-منحرف شدن از مطلب

بخت برگشته-تیره روز-سیاه بخت-بیچاره