از این رو منال الشریف با راهاندازی کارزاری در شبکههای اجتماعی و انتشار ویدئویی 8 دقیقه و 40 ثانیهای از رانندگی خود در خیابانهای داغ ریاض کوشید موتور محرک این حرکت اجتماعی را در 17 ژوئن 2011م. باشد غافل از اینکه در جامعه عربستان نه تنها زن بودن بلکه اعتقادات مذهبی هم میتواند بهانهای باشد برای برخوردهای امنیتی. اما منال در این مسیر تنها نبود. ایمان النفجان و سارا الخلیدی از دیگر قربانیان نظام قضایی عربستان بودند که به اتهام همراهی با منال الشریف: در کنار 40 زن معترض دیگر سعودی که اقدام به رانندگی در 17 ژوئن کرده بودند از سوی پلیس شناسایی و روانه زندان شدند. علاوه بر دستگاه گسترده پلیسی و امنیتی عربستان، وجود گروههای تندرو سلفی از دیگر مشکلات پیشروی زنان عربستانی در تحقق خواستههایشان بشمار میآیند آرزوی مرگ کردن برای زنان خواهان رانندگی از سوی مفتی عربستان، در کنار تهدیدات و تعرضات روزانه افراد خود سر به فعالان حقوق زنان و سنگینی نگاه جامعه مرد سالار عربستان به موجودیت انسانی زن و قائل بودن به قیومیت مردان برای زنان میتواند گوشهای از پیامدهای وجود چنین تفکراتی باشد. از اینرو فضای امروز عربستان را میتوان مصداق بارزی از نقض معاهدات بینالمللی حقوق زنان از جمله کنوانسین رفع تمامی اشکال تبعیض علیه زنان معرفی کرد کنوانسیونی که علیرغم عدم پذیرش آن از سوی دولت عربستان؛ همواره به عنوان شاخصی برای سنجش ارزشگذاری جوامع مختلفی نسبت به مقوله حقوق و جایگاه زنان در عرصههای اجتماعی به کار گرفته میشود، مقوله تبعیض در این سند بینالمللی، هرگونه تمایز، محرومیت یا محدودیت براساس جنسیت عنوان شده، که نتیجه یا هدف آن خدشهدار کردن یا لغو آزادیهای اساسی در زمینههای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و مدنی توسط زنان میباشد. اعلامیه جهانی رفع خشونت علیه زنان نیز در ماده نخست خود تهدید به اعمال آزار و اذیت روحی و جسمی، اجبار یا محروم کردن خودسرانه از آزادیهای اجتماعی را خشونت علیه زنان تعریف کرده است در مقدمه این اعلامیه که به تشریح علل و عوارض خشونت علیه زنان در جوامع بشری اختصاص یافته، هدف از اعمال خشونتهای جنسیتی را تلاش جوامع در فرو کاستن از جایگاه و مقام زنان در اجتماع عنوان کرده است. از سوی دیگر اقدامات که با ادعای پوشالین اجرای احکام دینی صورت میپذیرد نه تنها شباهتی به مفاهیم و ارزشهای جهانشمول بشری ندارد بلکه در بطن خود با رویههای مرسوم دینی نیز ناسازگار است. آئینی که با ظهور خود، زنده به گور کردن دختران را ملغی کرده و در پیمان ازدواج حق مهریه، را برای حمایت از زنان مقرر ساخته؛ زنان را از حق مالکیت فردی بهرهمند کرده و حق میراث را برای آنان پدید آورده چگونه میتواند موجه کننده چنین تبعیضات غیرانسانی در قبال زنان باشد.
متأسفانه این افراطها و قوانین غیرمنطقی نسبت به زنان در آیین وهابیت تبدیل به یک عقدهی اجتماعی در آن جامعه گردیده و موجب بیبند و باری و هرج و مرج جنسی گردیده همچنین سیاستهای دوگانه آل سعود مزید براین علت شده است. شهرها و اماکن تفریحی در عربستان مانند ریاض و جده از مناطقی هستند که میزان فساد و بدحجابی در آنها در حد بیسابقهای افزایش یافته برای روشن شدن ابعاد این فساد تنها به ذکر یکی از اماکن در شهر جده میپردازیم.
منطقه «دره العرس» تفرجگاهی ساحلی است که با عبور از حجاب افراطی مدنظر مفتیان وهابی به اوج بیبندوباری و هرج و مرج جنسی رسیده است. در این منطقه که تحت تدابیر شدید قرار دارد، از گرفتن تصاویر مربوط به تفریحات ناسالامی که در آن وجود دارد ممانعت میشود اما چندی پیش، انتشار برخی تصاویر از داخل این مجتمع تفریحی، عمق رسوایی خاندان آل سعودی دربرداشت چندگانه از مفاهیم دینی را نشان داد. اختلاط دختر و پسر، اسکی روی آب زنان، اختلاط شهروندان سعودی با گردشگران فاسد الاخلاق بیگانه، شرب خمر، و بیحجابی از جمله مظاهر ناهنجاریهای اخلاقی و دین ستیزی در منطقه دره العرس است. همچنین در گزارشی از خبرنگار خبرگزاری آسوشیتد پرس در کمپانی بینالمللی روتاناً متعلق به خاندان حاکم سعودی است مینویسد:
وارد یک شرکت خصوصی میشوم، خانمهایی با آرایش، کفشهای پاشنه بلند، کت و دامن و چهرههایی که سعی میکنند آن را با جذابیت بیشتر به نمایش بگذارند دوشادوش مردان در حال کارکردن هستند، اما اینجا نیویورک یا لندن نیست؛ اینجا شرکت «روتانا» در ریاض است. پایتخت عربستان سعودی یعنی همان جایی که حجاب سختگیرانهای برای زنان اعمال میشود و تنها چیزی که زنان میتوانند به نمایش بگذارند، چشمانشان است. در کشوری که زنان حق رانندگی ندارند و نمیتوانند تنها به خرید و یا حتی بیمارستان بروند، وجود چنین شرکتی عجیب است. در برخی از این شرکتها با اینکه اجازه ولی زن برای کار ضروری است اما هیچ محدودیتی در زمینه رعایت حجاب و حریم روابط زن و مرد وجود ندارد.
تنها در زمان خروج از این محیطهاست که زنان به این فکر میافتند که باید ظاهر خود را براساس فرهنگ عمومی عربستان متناسب کنند. شرکت چند رسانهای «روتانا» متعلق به «ولید بن طلال بن عبدالعزیز» شاهزادهی ثروتمند سعودی است که ثروتمندترین فرد عربستان و یکی از 10 ثروتمند برتر جهان است.
از سوی دیگر افزایش فشارها در مورد روابط طبیعی و مشروع زنان و مردان و نیز تحریم ازدواج موقت و همچنین اختراع ازدواجهای موقت من درآوردی توسط مفتیان این کشور در جامعه سعودی باعث شده است که انواع فسادهای غیرطبیعی در عربستان روند رو به رشدی به خود گیرد. یکی از انواع این فسادها که رشد گستردهای داشته همجنس بازی است، رشد این فعالیتها در عربستان به حدی است که بتازگی یک دختر سعودی با ظاهر شدن در شبکه ماهوارهای «الدانه» در عربستان از وضعیت دانشگاههای این کشور سخن گفت و تأکید کرد 85 درصد از دانشجویان دختر در دانشگاهها به همجنس بازی روی میآورند. او براحتی از فعالیتهای همجنس بازی خود در دانشگاه نیز سخن گفت. این اظهارات طبق معمول با واکنش تند وهابیهای سعودی همراه شد و آنها به جای اینکه به بررسی ریشهای این مشکل بپردازند، سعی کردند تا با تخریب چهره این دختر سعودی موضوع را از اساس دروغ فرض کرده و او را متهم به ترویج غرب در این کشور کنند.
شبکههای تلویزیونی عربستان نیز هرگز حامی حجاب و رعایت پردههای عفاف و حیا در جامعه سعودی نیستند و اکثر بازیگران سعودی و فیلمها و سریالهای تولیدی این شبکهها عاری از مفاهیم اسلامی نظیر حجاب و عفت هستند. سیاستهای دوگانه و غلط حاکمیت در عربستان سعودی در کنار عوامل دیگری چون افزایش سن ازدواج زنان و بیکاری مردان سعودی و رواج ماهواره در این کشور و تماشای فیلمهای مستهجن باعث افزایش روبهرشد پدیدههای چون آزار جنسی، تجاوز همجنسگرایی و ناتوانی جنسی در میان جوانان عربستانی شده به گونهای که بیشترین کاربران سایتهای اینترنتی مستهجن و بیشترین بینندگان شبکههای ترویج دهنده فیلمهای مستهجن را عربستانیها تشکیل میدهند.
از دیگر مشکلات زنان عربستانی جهت حضور فعال در اجتماع کارکردن است که با مخالفت شدید مفتیان وهابی روبرو شده است کمیته پژوهشهای علمی و فتوای عربستان «کارکردن زنان به عنوان فروشنده» حرام است.
گفتنی است با صدور این فتوا، جنجال چند ماههای که میان چهرههای مختلف دینی وهابیت در عربستان بر سر حرمت و عدم حرمت کار زنان به عنوان «فروشنده» به وجود آمده بود پایان یافت.
متن کامل فتوای صادر شده توسط این کمیته بدین شرح است: جایز نیست که زن در محلی کار کند که در آن اختلاط با مرد وجود داشته باشد و واجب این است که زنان از اماکنی که در آن مرد هست دوری کند و به دنبال کاری بگردند که مباح و حلال باشد تا آنها را در معرض فتنه قرار ندهد. این کار کردن زنان به عنوان «فروشنده» از نظر شرعی حرام است.به موجب این فتوا صندوقداران زن شاغل به کار در یکی از فروشگاههای زنجیرهای عربستان با سرپیچی از فتوای مفتی اعظم این کشور مبنی بر تحریم این شغل، بر سر کار خود حاضر شدند. منابع خبری منطقه گزارش دادند که مسؤولان فروشگاه زنجیرهای مَرحبا در جده اعلام کردند که این فتوا را نادیده خواهند گرفت مگر اینکه وزارت کار این کشور دستور اجرای آن را صادر کند. در پایان باید گفت عواملی که باعث این نگاه منفی نسبت به زن در جوامع وهابی شده است عبارتند از:
1- صدور فتواهای عجیب و بیمنطق نسبت به زنان
2- سیاستهای دوگانه عربستان سعودی
3- نگاه تحقیرآمیز انسانی نسبت به زن
4- عدم پیروی از سنت نبوی و آموزههای اسلامی نسبت به زنان
5. دامن زدن به پدیدهی اسلام هراسی
اسلام هراسی مفهومی است که به ترس و پیشداوری و تبعیض غیرعقلانی در برابر اسلام و مسلمانان اشاره دارد. سابقهی این اصطلاح به دههی 1980م. بازمیگردد، اما پس از 11 سپتامبر 2001م. استفادهی بیشتری از آن شد. مؤسسهی رانیمدتر است در انگلستان که به امر تبعیض و نفرت در این کشور میپردازد، در 1997م. اسلام هراسی را ترس و نفرت از اسلام و بنابراین ترس و نفرت از همهی مسلمانان تعریف کرد و ابراز داشت که این اصطلاح برتبعیض و طرد مسلمانان از زندگی اقتصادی، اجتماعی و عمومی کشور نیز دلالت دارد. همچنین اسلام هراسی دربردارندهی این برداشت است که اسلام فاقد ارزش مشترک با دیگر فرهنگهاست، در مقایسه با غرب در موقعیتی فرودست قرار دارد، و بیش از آنکه دین باشد، یک ایدئولوژی سیاسی است. اسلام هراسی که محصول مستقیم ناآگاهی شهروندان و حتی نخبگان و سیاستمداران غربی از تعالیم اسلام و وضعیت مسلمانان در کشورهای اسلامی است، از سالها پیش در نتیجهی اعمال و اندیشههای برخی از فرقههای افراطی به ظاهر مسلمان همچون وهابیت تشدید شده است. جریانهای سلفی- وهابی که از سوی غربیها با عناوینی مختلف همچون جهادهای اسلامی، تروریستهای اسلامی و بنیادگرایان اسلامی نامیده میشوند، تصویری غیرمنطقی و مخدوش از اسلام را به افکار عمومی جهان ارائه دادهاند. از نگاه آنها نه تنها نباید هیچگونه تعاملی با جوامع غربی داشت، بلکه در قالب مبارزه با آنها از هیچ اقدامی از جمله دست زدن به خشونت نباید دریغ کرد. آبشخور اصلی جریانهای افراطی اسلامی در کشورهای غربی، به وهابیت در شکل سیاسی آن و نیز شبکههای زیرزمینی وابسته به وهابیت و القاعده علاوه براینکه ضربات مهلکی بر چهرهی تمدنی و انسانی تابناک اسلام وارد ساختهاند، عامل اصلی افزایش فشارها در ابعاد مختلف بر مسلمانان مقیم کشورهای غربی نیز بودهاند و شگفت اینکه خود کمترین آسیب را از این منظر دیدهاند و در مقابل، بخش زیادی از مسلمانان که هیچ رابطهی عقیدتی و عملی با این جریانهای افراطی نداشتهاند، متحمل بیشترین فشار و آزار شدهاند. جنبش وهابیگری از نوع خشن آن، که مهمترین و معروفترین نمونهاش گروه القاعده است، پیامدهای منفی بسیاری نه تنها برای غرب، بلکه برای کل جریان بازگشت به اسلام و جریان ضدیت با غرب داشته است و تداوم این وضعیت حتی جهان اسلام را تهدید خواهد کرد و خطرهای بسیاری را برای آن در پی خواهد داشت؛ زیرا هم چهرهی اسلام را مخدوش میکند و هم اینکه وقتی غرب به این بهانه وارد سرزمینی از قلمرو اسلام میشود و آن را تصرف میکند، این پتانسیلهای مبارزه را به خود جذب میکند برهمین اساس است که بسیاری از استعمارگران برای موجه جلوه دادن اسلام هراسی سعی دارند فرقهی وهابیت را که هیچ مبنای اسلامی ندارد، به عنوان نماد اسلام معاصر جلوه داده و از طریق این توطئه، به گسترش پدیدهی اسلام هراسی، جلوهای دینی و قانونی دهند. در همین خصوص، بانوی شیعی بلژیکی – خانم آیژدیک فاطمیا معتقد است که اروپا با اجازهی فعالیت دادن به گروههای وهابی و طالبانیسم، در حقیقت قصد دارند چهرهی زشت و نفرتآوری را از اسلام به اروپاییان معرفی کند. زشت نشان دادن چهرهی اسلامی که پیامبر رحمه العالمین آورده و توقف انتشار آن در جهان به دست وهابیت، فقط برحسب تصادف نیست، بلکه براساس نقشهی خطرناکی است که وظیفهی اولش این است که کودکان وهابی را در سنین نونهالی با مفاهیم قتل و خونریزی ورافضه و تکفیر شستشوی مغزی دهند. برحسب نظریهی پر بود دیو جامعهشناس و کارشناس علوم تربیتی فرانسوی، بعد از بهرهبرداری از سرمایهی فکری کودکان، با آموزش مفاهیم افراطیگری و قتل به آنان، بسیار سخت و حتی محال خواهد بود که آنها بتوانند در آینده از قید و بند این مفاهیم آزاد شوند! این در حالی است که اسلام، دین رحمت و مغفرت بوده و برحسب دستورات عملی بزرگان این دین، ترور مخالفان و دشمنان نیز در آن جایی ندارد. از اینرو، اصطلاح تروریسم اسلامی که در سطح مطبوعات و افکار عمومی جهان بسیار شایع شده، اصطلاحی نأمنوس است که ترکیب کلمات آن به هم نمینشینند. در حالی که صحیح آن است که گفته شود تروریسم وهابی چرا که تعالیم اسلام هیچ ارتباطی با کارهایی که آنان انجام میدهند، ندارد. وهابیت در واقع به عنوان یک جنبش تروریستی و سازمانی بسیار نزدیک به مافیا، تحت حمایتهای مادی و معنوی بیحساب آل سعود عمل میکند.
براین اساس، باید گفت که اگرچه ایجاد اسلام هراسی به راهبردی فعال نزد بازیگران غربی تبدیل شده است که با استفاده از ابزارهای مختلف آموزشی، فرهنگی، رسانهای، اقتصادی و حتی نظامی در پی توسعهی ابعاد و عمق بخشی به آن هستند، اما دلیل توفیق جسمی این بازیگران طی دو دههی گذشته را نمیتوان صرفاً با ارجاع به منابع در اختیار و سیاستهای اسلامستیزانهی آنها فهم کرد. اسلام هراسی در واقع، دارای دو چهرهی متفاوت اما مکمل هم است؛ اول، چهرهی بیرونی و دوم چهرهی درونی عامل توفیق نسبی اسلام هراسی سلبی، پدیدار شدن گونهی ایجابی آن در گسترهی جهان اسلام است که زمینه و مؤیدات لازم را به عاملان اسلام هراسی سلبی برای مستندسازی دعاوی خویش و جهان اسلام ارائه کرده است. به عبارت دیگر، سیاستهای تولید اسلام هراسی غرب از ناحیهی برخی از بازیگران مسلمان در داخل جامعهی اسلامی همچون طالبان، القاعده و سایر گروههای سلفی- وهابی، حمایت و تقویت شده است. این بازیگران فکری- سیاسی با ارائه الگویی افراطی، خشونت و زور اعتمادناپایذیر از خودشان مستندات لازم را به تحلیلگران و ارباب رسانههای غربی برای عرصهی تصاویر غیرواقعی از اسلام دادهاند. به همین سبب است که ادعای برخی از تحلیلگران مبنی بر استفاده ابزاری آمریکا و انگلستان از گروههای افراطی از این دست با حمایت مؤثر غرب از ابتدا تولید شدهاند و سپس در یک چرخش ایدئولوژیک به معارض تمام عیار غرب بدل شدهاند؛ و در همین دورهی جدید از حیاتشان بوده که اسلام هراسی را با همکاری بنگاههای سیاسی و خبرپراکنی غرب، به اوج خودش رسانیدهاند. بنابراین، دلیل توفیق نسبی پروژهی اسلام هراسی سلبی را باید در تکوین اسلام هراسی ایجابی از سوی تندروهای سلفی- وهابی جستجو کرد.
حضور گروههای مختلف اسلامی در کشورهای اروپایی و فعالیت آزادانه آنها در قالب نهادهای خیریه، مراکز اسلامی و حتی مدارس غیردولتی اسلامی اگرچه در نگاه اول نشانگر نوعی دموکراسی بیحد و مرز و فضای آزاد در اروپا برای هرصدایی به نظر میرسد ولی در پشت پرده همین آزادی، نوعی شیطنت سیاسی هم دیده میشود.
کشورهای اروپایی همواره صدای اعتراضها، اسلام و مسلمانان را عامل تروریسم معرفی کنند در حالیکه غرب میداند دلیل اصلی افراطگرایی در میان گروهی از مسلمانان تبلیغات وسیع و حضور گروههای سلفی است و با اینکه میداند این گروهها عامل ترویج تروریسم در منطقه هستند ولی باز هم به آنان اجازه میدهد تا مراکز به ظاهر «اسلامی» تأسیس و فعالیت کنند. سؤال این است که آیا همین اقدام نوعی توطئه سیاسی برای ترویج اسلام هراسی نیست؟

